پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
مفهوم ورودی
نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391
بازدید : 2727
نویسنده : MR ARC

 

مفهوم ورودی

 

فضای ورودی نسبت به سایر فضاها و اجزای هر واحد معماری _ واحدهایی که دارای طراحی معمارانه و شایسته ای هستند  از ویژگیها و امتیازات خاصی برخوردار است، زیرا ، علاوه بر کارکرد اصلی آن به عنوان یک فضای ارتباطی ؛ از لحاظ بصری و ادراکی نیزفضایی رابط بین یک بنا با فضاهای شهری است و غالباً معیاری برای تشخیص ارزش و هویت معماری و اجتماعی هر بنا، به خصوص در شهرهای دارای بافت پیوسته و متراکم ، به شمار می آمده است.

فضای ورودی در معماری ایران به تدریج ازچنان اهمیتی برخوردار شده بود که می توان بخش مهمی از سیرتحول و تکامل معماری سنتی کشور را در آن مشاهده کرد. این موضوع ، توجه به بررسی این فضا را ضروری می سازد، به ویژه آنکه ملاحظه می شود که نه تنها روند تکامل طراحی فضاهای ورودی در معماری معاصر ایران متوقف شده ، بلکه آثار موجود نشان دهندة یک روند نزولی و انحطاطی در بسیاری از موارد است.

یکی از نکات مهم دربارة روند تکاملی طراحی فضاهای ورودی _ بخصوص فضای ورودی مسجد که به نسبت وجود نمونه های متعددی از هر دورة تاریخی ، قابل بررسی است،  این است که فضای ورودی در ابتدا تنها از یک «جزء فضا» که «درگاه » نامیده شده است، تشکیل می شد، در حالی که به تدریج و در طی یک روند تاریخی، تعداد آن به هفت جزء  فضا: جلو خان، پیش طاق، درگاه، هشتی، دالان، ایوان، و ساباط رسید.

البته نحوة طراحی فضای ورودی در ارتباط با سطوح و حجم های مجاور آن، تزئینات آن و سایر موارد مربوط به طراحی آنها نیز توسعه یافت.

به این ترتیب فضای ورودی تنها به عنوان یک فضای ارتباطی باقی نماند، بلکه دارای کارکردهای اجتماعی و فرهنگی نیز شده، به عبارت دیگر بسیاری از فضاهای ورودی همانند واحدهای دیگر معماری_ تنها برای پاسخگوئی وتأمین نیازهای مادی و ملموس طراحی و ساخته نمی شد، بلکه فرهنگ و الگوهای رفتاری ، ارزشهای معنوی و اجتماعی، نقش مهمی در شکل گیری آنها داشته است. در طراحی فضای ورودی هر یک از انواع بناها، اهداف و اصولی متناسب با آن بنا، از جمله : حفظ محرمیت افراد خانواده، ورود با خضوع، ورود بتدریج، آسانی دسترسی به فضاهای داخلی یا ایجاد دشواری در آن، شاخص و خوانا نمودن بنا در سیمای شهر، ایجاد پیوند بین بناهای بزرگ و عمومی با فضاهای شهری، در نظر گرفته می شد.

بررسی فضاهای ورودی از چند جهت دشوار است، نخست آنکه مدارک و اسناد تصویری به اندازة کافی وجود ندارد و بخشی از اسناد موجود نیز به سهولت قابل تهیه و در دسترس نیست. دوم، آنکه فضای ورودی بسیاری از آثار تاریخی که تاکنون باقی مانده، در یک یا چند مرحله دگرگون شده است، بدون آنکه اطلاعات دقیقی در بارة این دگرگونی ها در دسترس باشد، یا اطلاعات کافی از وضع پیشین آن موجود باشد.

یکی از نخستین عناصری که در ورودیها مورد توجه معماران و هنرمندان قرار گرفت، سطح نمای ورودی و بخصوص سردر سطح واقع در بالای در_ بوده. به نظر می رسد که از نیمة دوم قرن اول هجری ورودی برخی از بناهای مهم از جمله بعضی از مسجد ها طراحی و تزیین می شده است.

معنی "در" طبق فرهنگ فارسی دكتر محمد معین:

در(Door):آنچه كه از چوب یا آهن و .. میسازند و در دیوار،شكاف،صندوق و…كار میگذارند و آن باز و بسته میشود.


ورودی = عامل دعوت کننده

اگر تاریخ معماری جهان را از دیدگاه تحلیل فضایی مورد ارزیابی قرار دهیم، می بینیم که ورودی همواره عنصر شاخصی استمانند دروازة ملل در تخت جمشید، ورودی آکروپولیس در آتن، ورودی مجموعة تخت سلیمان تکاب، ورودی معبد پانتئون در رم، ورودی مجموعة تاج محل درهند، ورودی باغ فین کاشان، ورودی مسجد شیخ لطف الله در اصفهان و سمنان.

ورودی خانه در معماری سنتی ایران هم عنصر منحصر بفردی است که در ربط با گذر در محلات قدیمی شهرهای ایران مفهوم ملموسی ارائه می دهد، این ورودی در جهت اهداف زیر عمل می کند.شکستن ریتم یکنواخت گذر، ایجاد گشایش فضایی و ایجاد تنوع بصری. این تغییر به کمک شگردهایی میسر می گردد، بدین مفهوم که درگذر( محل گذشتن) اتفاق بدیعی رخ می دهد که همانا مفهوم ساکن شدن، مکث کردن، انتظارکشیدن و آنگاه وارد شدن است، با توجه به این تغییر محتوا و تفاوت در احساس روحی لازم می شود که فرم و فیزیک فضا نیز هماهنگ با مفهوم آن دگرگون شود، روشنتر آنکه عملکرد تازه، فضای نویی را به لحاظ شکل طلب می کندکه معماری ناگزیر از پاسخگویی به آن است. بحث هماهنگی فرم و عملکردو همخوانی کالبد ومعنی در اینجا به بارز ترین شکل و زیباترین وجه نمایان می گردد. در برخورد حرکت پویای گذر به معنی محل گذشتن با مفهوم ایستا ( ایستادن)، مکث، انتظار و آنگاه حرکت به درون نوعی تباین فضایی ایجاد می شود که لازمة رسیدن به محتوای جدید است. 

سلسله مراتب فضایی:

سلسله مراتب را می توان در معماری و شهر سازی گذشتة ایران در سطوح خرد( تک بنا) و در مقیاس کلان ( شهری ) و مجموعه ها جستجو کرد. ولی به اختصار به جستجوی آن در تک بنا و مجموعه ها می پردازیم.

بطور کلی سلسله مراتب را در زمینة تک بنا می توان در موارد زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد:

1_ ورود، حد فاصل بین فضای عمومی و فضای نیمه خصوصی شامل: گشایش اولیه، هشتی، دالان و حیاط.

2_ ورود به فضاهای مختلف شامل هشتی های داخلی، دالانها و دهلیزهای داخلی.

3_ نور، تاریک و روشن و عبور از یک فضای کاملاً روشن برای رسیدن به فضایی با کیفیت متفاوت ( مانند مسجد شیخ لطف الله در ربط با میدان و ورودی آن ) و یا مدرسة آقا بزرگ کاشان که تغییر در کیفیت نور کمک شایان توجهی به امر سلسله مراتب فضایی می کند.

4_ اختلاف سطح برای تأکید بر امر سلسله مراتب

5_ استفاده از کف سازیهای متفاوت برای تأکید بر امر سلسله مراتب .

6_ استفاده از کیفیات متفاوت مصالح برای تأکید بر امر سلسله مراتب.

7_ استفاده از فضاهای بازو بسته برای تعریف کیفیات متفاوت فضا.

8_ استفاده از انواع پوششها برای تأکید بر این کیفیات فضایی

9_ استفاده از انواع تزئینات برای تأکید بر این کیفیات فضایی.

فضای فیلتر و مفصل:

این فضا را در ابعاد گستردی شهری می توان با عناوینی همچون میدان، میدانچه، حسینیه، تکیه و چهارسوق در بازارها جستجوکرد، مثلاً فضای باز حسینیه یا میادین نقش نوعی مفصل شهری را ایفاء می کنند، یا چهر سوق بازارها مفاصلی هستند که معمولاً در آنها اتفاقاتی همچون تقسیم، مکث و تغییر کاربری در راسته ها اتفاق می افتد، در معماری خانه سنتی ایران نیز زیر عناوینی در فضای فیلتر و مفصل به شرح زیر قابل تشخیص هستند.

الف) هشتی ( فضای تقسیم )       ب) مفصل ( فضای ارتباطی )         ج) ایوان ( فضای نیمه باز )

الف) هشتی : به عنوان فضای تقسیم کنندة حرکت انسان، یکی از انواع شاخص فضاهای واسط برای رسیدن به یک فضای متفاوت است که معمولاً همراه عواملی چون شکستن زاویة دید، ایجاد تنوع بصری بوسیلة ایجاد پیچ و خمهای مناسب، ایجاد اختلاف سطح، نوع پوششها، تزئینات، طاقنماها، نورگیری و کف سازی متفاوت و ... می باشد.

 ب) مفصل : فضایی ارتباطی محسوب می شود که ویژگی هر دو فضا یعنی هشتی و ایوان را داراست معمولاً از تقاطع محورها ایجاد می شود.

ج) ایوان : به عنوان فضای نیمه باز حدّ واسط مابین فضاهای بسته و باز و به عبارتی پر و خالی است. همچنین به لحاظ دما و نور نیز فضایی واسط محسوب می گردد. این فضای فیلتر از یک طرف گرما را کاهش می دهد و از طرف دیگر توسط پنج دریها یا هفت دریها نور را تلفیق میکند.

اصل سلسله مراتب:

اصل سلسله مراتب یعنی ساماندهی و ترکیب فضاها و عناصر بر اساس برخی از خصوصیات کالبدی یا کارکردی آنها که موجب پدید آمدن سلسله مراتبی در نحوة قرار گیری یا استفاده یا مشاهدة عناصر شود. یکی از کارکردهای فضای ورودی اتصال فضاهای درونی یک مجموعه با فضاهای بیرون از آن است. سایر کارکردها و فعالیتها از جمله تغییر مسیر، توقف، انتظار ورود به فضای داخلی نیز هر کدام اجزای متناسب با خصوصیات خود دارند. سلسله مراتب موجود بین این فعالیتها موجب شده است که بین اجزا یا جزء  فضاهای آنه نیز سلسله مراتبی نیز وجود داشته باشد تا کارکرد فضاهای ورودی به بهترین شکل ممکن صورت پذیرد. ترتیب قرار گیری اجزای ورودی ( در کاملترین انواع فضاهای ورودی به این ترتیب است: 1_ جلوخان     2_ پیش طاق     3_ درگاه      4_ هشتی            5_ دالان            6_ ایوان و در معدودی از بناها ساباط.

هر فضای ورودی از یک یا چند جزء تشکیل میشده است که هر کدام از آنها دارای خصوصیات کارکردی وکالبدی کمابیش معینی بوده است:

 1_ جلوخان : فضایی وسیع و بزرگ است که در جلوی پیش طاق بعضی از بناهای بزرگ و مهم ، طراحی و ساخته می شده است. یکی از اهداف احداث جلوخان اهمیت بخشیدن به فضای ورودی بنا و تمایز بهتر آن از فضای معبر یا میدان بوده است.

2_ پیش طاق: فضایی سر پوشیده و نیمه باز مانند ایوان است که در جلوی درگاه ورودی طراحی و ساخته می شد و فضای دسترسی را از فضای معبر متمایز می ساخت. در برخی از شهرها پیش طاق را جلو خان یا پیشخوان نیز نامیده اند. توقف و انتظار برای ورود به بنا در همین فضا صورت می گرفته است. عموماً ارتفاع پیش طاق از ارتفاع سایر سطوح و حجمهای مجاور آن بیشتر گرفته می شد تا ضمن آنکه نمایانگر اهمیت بنا بود، نشانه ای از موقعیت آن نیز بشمار آید.

 

3_ درگاه : فضای کوچکی که درِ ورودی در آن قرار می گیرد. از لحاظ ساختمانی درگاه فضایی است که در هر سوی آن دو جرز یا دیوار قرار گرفته است که چهارچوب در ورودی در آن نصب شده است. طاق درگاه که آنرا نعل درگاه می گویند قوسی شکل یا افقی است.

4_ هشتی یا کِریاس : فضایی است که در بسیاری از انواع فضاهای ورودی طراحی وساخته می شده است.این فضا غالباً بلافاصله پس از درگاه قرار می گرفته ویکی از کارکردهای آن تقسیم مسیر ورودی به دو یا چند جهت بوده است. از فضای هشتی برای تغییر جهت مسیر حرکت نیز استفاده می کرده اند.

5_ دالان: ساده ترین جزء فضای ورودی است که ارتباط و دسترسی بین دو مکان ، مهمترین کارکرد اصلی آن بشمار می آید . دالان از لحاظ کالبدی فضایی باریک و کم عرض است . البته عرض دالانها متناسب با کارکرد هر بنا و عدة استفاده کنندگان از آنها تعیین می شده است. دالان به عنوان یک فضای معماری به گونه ای است که از لحاظ فضایی و ادراکی آنرا می توان فضایی عبوری و حرکتی دانست.

6_ایوان: در روند توسعه و تکامل اجزاء و عناصر فضای ورودی مساجد، ایوان نیز به عنوان بخشی از فضای ورودی مورد استفاده قرار گرفت.

7_ ساباط: غالباً بخشی از فضای معبد را که سرپوشیده و مسقف میشد، ساباط می نامیدند. سرپوشیده شدن معبر در شهرهای واقع در نواحی گرم موجب ایجاد سایه و پدید آمدن فضایی مطلوب برای حرکت یا توفق افراد می شد. در بالای بعضی از ساباطهای واقع در معابر درون محله های مسکونی، فضایی نیز می ساختند که از آن برای اقامت کوتاه مدت یا بلند مدت ونیز برای نگهبانی اسفاده می کردند. معمولاً ساباط در جلوی ورودی بناهایی ساخته می شد که فاقد یک جلوخان بزرگ بودند.                                                          

8_ رواق : از لحاظ کالبدی فضایی سرپوشیده، نیمه باز و ممتد، و از جنبة کارکردی، فضایی ارتباطی _ با ماهیتی متفاوت از فضای ورودی  است که غالباً در پیرامون حیاط یا در پیرامون یک فضای ساخته شدة برونگرا احداث می شده است.

  کارکردهای اصلی فضاهای ورودی:  

1_ تأمین ارتباط و اتصال بین فضاهای درونی و برونی: یکی از مهمترین کارکردهای هر فضای ورودی تأمین ارتباط بین فضای درونی با فضاهای بیرونی یک بنا یا مجموعه است، زیرا ورود و خروج به هر بنای محصور و بسته تنها از طریق فضای ورودی امکان پذیر است. بنابراین فضای ورودی از لحاظ ماهیت کارکردی، فضایی ارتباطی بشمار می آید، علاوه بر این فضای ورودی یک فضای رابط و اتصال دهنده نیز هست،زیرا بسیاری از بناها بخصوص بناهای قدیمی درونگرای واقع در بافتهای پیوسته از لحاظ کالبدی، کارکردی وبصری غالباً تنها از طریق فضای ورودی با معبر یا سایر فضاهای عمومی، پیوند و ترکیبی فعال می یافته اند، چون بیشتر این گونه بناها فاقد نماهای بیرونی طراحی شده ای بوده اند، به این سبب فضای ورودی یک فضای ارتباطی و اتصال دهندة یک بنا با محیط پیرامونش می باشد.

2_ نظارت بر ارتباط: ایجاد ارتباط بین یک فضای محصور با محیط پیرامون آن باید تابع ملاحظات کارکردی و اجتماعی متعددی باشد.

 وجود دو نوع وسیلة آگاه کننده : کوبه و حلقه، در روی درهای ورودی برای مردان و زنان، همچنین وجود ورودیهای جداگانه برای زنان و مردان در بعضی از مسجدها، ورودیهای جداگانه برای بخش بیرونی واندرونی در برخی از خانه ها، نمونه هایی از شیوه های مربوط به کنترل ارتباط است.

نظارت بر ارتباط با روشهای گوناگونی صورت می گرفته است یکی دیگر از این روشها، نحوة طراحی فضای ورودی به گونه ای است که هدف یا هدفهای لازم را در چگونگی ایجاد ارتباط بین یک فضا با فضاهای پیرامون آن تأمین نماید. ( مثال طولانی کردن فضای ورودی در خانه برای جلوگیری از دید یک نامحرم از جلوی فضای ورودی به داخل خانه)

کارکردهای جنبی فضاهای ورودی:

1_ تجمع : برخی از اجزای فضای ورودی مانند صحن جلوخان، پیش طاق و هشتی، محل نشستن افراد و تجمع های کوچک و گاه بزرگ بود.

2_ بدرقه و استقبال : فضای ورودی همواره مکان مناسبی برای بدرقه و استقبال از میهمانان و تازه واردان بشمار می آمده است. این سنت از لحاظ مذهب نیز نیکو شمرده شده و دربارة آن توصیه هایی شده است. از حضرت محمد (ص) نقل شده : « حق کسی که داخل خانه می شود بر اهل آن خانه آنست که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن پاره ای با او راه روند.

3_ انجام برخی از مراسم و فعالیتهای اجتماعی

4_ محل کتیبه ها وقفنامه ها و فرمانها(شاخصه های ورودی)

به منظور غنا بخشیدن به مفهوم ورودی از عوامل متعددی یاری گرفته شده، شاخصه هایی همچون پیرنشین، فضای سرپوشیده، نوع تزئینات خاص، نوع قوس ویژه، کف سازی متفاوت با گذر و اختلاف سطح با گذر همه و همه قصد آن دارد که مفهوم فضایی متفاوت با گذر و متناسب با ورود به درون را القاء نماید. جغرافیای طبیعی و محیطی در اقلیم متفاوت و گونه گون ایران، تنوع خاصی به این شاخصه های فیزیکی می بخشدکه ضمن حفظ وحدت مفهومی، آنرا از ویژگیهای منحصر بفرد برخوردار می گرداند.

 عناصر ورودی :

عناصر ورودی عبارتند از:

1_ در: درِ ورودی یکی از عناصر مهم فضای ورودی بشمار می آیدکه کارکرد اصلی آن کنترل ارتباط میان فضای درونی بناو فضای بیرون آن است. ابعاد وتناسبات درِ ورودی هر بنا با نوع و کارکرد آن بنا متناسب است.

2_ کوبه و حلقه : بر روی هر در خانه برای دق الباب یک مفتول نصب می شد و اصابتش به در صدای متفاوت خواهد داشت.کوبه را مردان بر در می نواختند و حلقه را زنان و با صدای شنیدن مفتول مرد در خانه را می گشود و با صدای حلقه زن، تا میهمان با نامحرم در آستانة در مواجه نشود.

3_ آستانه: بخشی از چهار چوب در که در پایین چهارچوب قرار دارد، آستانه نامیده می شود.

4_ سکو: عنصری است که عموماً به صورت زوج در دو سوی پیش طاق بسیاری از نمونه های متعلق به هر یک از انواع بناهای سنتی ساخته می شده است. ازاین عنصر برای نشستن در جلوی یک بنا در هنگام انتظار برای شخصی یا برای رفع خستگی استفاده می کردند. در برخی از شهرها به این سکوها ( خواجه نشین ) و در بعضی جاها به آن سرنشین میگویند. 

5_ سردر: بخشی از سطح فضای ورودی که در بالای در ورودی قرار داشت، سردر نامیده می شود.

موقعیت فضای ورودی در هر بنا:

موقعیت فضای ورودی در بناهای درونگرا با بناهای برونگرا تفاوتهایی دارد اما در بیشتر موارد موقعیت ورودی در این دو نوع بنا شبیه یکدیگر است. در برخی از بناهای برونگرا که در داخل یک فضای محصور قرار گرفته اند رابطة ثابت و همواره مشخصی بین ورودی «فضای محصور» و ورودی «بنای درونگرا» واقع در داخل فضای محصور وجود ندارد ، زیرا ورودی     « فضای محصور» متناسب با معابر و بافت مجاورخود ساخته شده و بنای واقع در وسط آن با محورها،چشم اندازها یاسایر عوامل مؤثر در تعیین محل استقرار و جهت آن هماهنگ شده است.

ورودی بیشتر خانه های درونگرای واقع در بافتهای پیوسته در محلی واقع در نزدیک یا کنار گوشه ای از حیاط به فضای باز داخلی متصل شده است.

فضای ورودی را در بعضی از انواع بناهای طراحی شده در وسط یکی از جبهه های بنا و روی محور تقارن قرار می داده اند. بیشتر کاروانسراهای بیابانی، برخی از کاروانسراهای درون شهری، مسجدها و مدرسه ها از این گروهند.

وجود سه ورودی در روی محور تقارن به نحوی که در یکی از شکلها دیده می شود، روشی است که غالباً در برخی از مسجدهای جامع طراحی شده در دورة قاجار مورد توجه قرار گرفت. در بعضی از بناها یک یا دو ورودی در گوشه های حیاط ساخته می شده است.

علاوه بر بعضی از بناهای کوچک و متوسط که فضای ورودی آنها بیشتر به تبعیت از بافت شهر و شبکة معابر در نقطه ای از بنا ساخته می شده بدون اینکه یک رابطة هندسی منظم و راه حل معمارانه ای بین محل آن با طرح بنا وجود داشته باشد، برخی از بناها مانند مسجد جامع اصفهان دارای ورودیهای متعددی هستند که نقاط گوناگون بنا قرار گرفته اند.

نوع طراحی ورودی

الف) فاقد طراحی معمارانه: فضای ورودی بعضی از بناهای معماری یا معماری  شهری کوچک، ساده و بدون طراحی و تزئینات معمارانه بود. البته وجود جرزها ویک طاق قوسی شکل آجری را نمی توان طراحی معمارانة ورودی بشمار آورد، زیرا کاربرد این عناصر و مواد به لحاظ ساختمانی و استحکامی لازم است.

ب_ طراحی شده : بیشتر فضاهای ورودی را با طراحی معمارانه و از پیش اندیشیده شده می ساختند و بخشهایی از سطح آنرا با مواد و عناصر مختلف مانند: آجر، کاشی، سنگ و گچ تزئین می کردند به گونه ای که سطح این فضا نسبت به دیوارهای جاور و متصل به آن کاملاً متمایز می شد. اهمیت طراحی وتزیین فضای ورودی و مدخل خانه و سایر بناها به گونه ای بود که حتی در بناهایی که فضای ورودی نداشتند و درِ ورودی در بدنة دیوار متصل به راه تعبیه شده بود، سردرِ بنا را با آجر، کاشی و در مواردی با گچ تزئین می کردند. علاوه بر سکو که در دو سوی بعضی از فضاهای ورودی قرار داشت و دارای جنبة کارکردی بود، از عناصری مانند ستونهای تزئینی یا تزئینی  کارکردی نیز استفاده می کردند. در مواردی، به خصوص از دورة صفویه به بعد، تمام سطح فضای ورودی بناهای مذهبی مانند مساجد، مدارس علمیه و مزارهای مقدس را با کاشی می پوشاندند.

 

 

تناسبات ورودی:

 

الف) بلند: نسبت بین ارتفاع و عرض فضای ورودی بعضی از بناهای معماری  شهری و معماری مانند مساجد جامع، مدارس علمیه و کاروانسراهای بزرگ به گونه ای ساخته شده است که آنها را می توان « بلند» یا «بلند و باریک » نامید. انتخاب این تناسبات یکی از شیوه هایی محسوب میشد که توسط آن ورودی بنا را به صورت نمایان در معرض دید عابران قرار دهند. کارکرد بعضی از این گونه ورودیها از این هم فراتر می رفت و به مرتبة یک نشانة مهم شهری می رسید. معمولاً در این حالت ارتفاع فضای ورودی از بدنة دیوارها و احجام مجاور و متصل به آن فراتر می رفت و از لحاظ حجمی نیز به عنوان یک عنصر و حجم شاخص در معرض دید قرار می گرفت، مانند ورودی مسجد جامع یزد.

ب) کشیده: نسبت بین ارتفاع و عرض بعضی از فضاهای ورودی به گونه ای است که آنها را می توان «کشیده » یا « کشیده وپهن» نامید. در ایم موارد سطح بیشتری از دیوار واقع در دو سوی « در » به فضای ورودی اختصاص می یافته است. البته با وجود آنکه بیشتر فضاهای ورودی را می توان در یکی از دو گروه فوق جای داد، اما مطمئناً ورودیهایی نیز بوده و هستند که به سادگی نمی توان آنها را «بلند» یا « کشیده » دانست.

نحوة ترکیب نمای ورودی با سطوح مجاور:

1_ ترکیب شده: در بیشتر بناهایی که دارای نمای طراحی شدة خارجی هستند، طراحی نمای فضای ورودی در ترکیب و در ارتباط با نمای مجاور آن شکل گرفته است. این ارتباط و پیوند هم توسط مصالح و هم توسط عناصری از نما و بخصوص از جنبة اصول ترکیب و خطوط اصلی هندسی حاکم برنما ( خطوط آشکار یا پنهان ) ایجاد می شد.

مدرسة خان در شیراز، مدرسة چهارباغ در اصفهان و مسجد مدرسة شهید مطهری ( سپهسالار) در تهران ، از نمونه هایی هستند که تمام نمایی که ورودی در آن قرار دارد، طراحی شده است و طبعاً نمای ورودی به عنوان بخشی از نمای کلی آن جبهة بنا طراحی شده است. می توان اظهار داشت که در این حالت کمابیش بیشترین ارتباط بین نمای ورودی با نمای سطوح مجاور آن ایجاد شده است. در حالتی دیگر در بعضی از بناها با کاربرد برخی عناصر یا تداوم برخی از تزئینات و استفاده از برخی اصول هندسی نمای فضای ورودی را با نمای آن جبهه از بنا هماهنگ و ترکیب می کرده اند.

2 _ بدون ترکیب: یکی از خصوصیات معماری سنتی ایران در بافتهای پیوسته و درونگرا، بی توجهی به نماهای خارجی بیشتر بناها بخصوص بناهایی که در درون بافتی متراکم قرار گرفته اند. در بیشتر بناهای سنتی واقع در این بافتها نمای دیوارهای خارجی بسیار ساده و فاقد طراحی است. در حالی که نماهای داخلی ( نمای سطح پیرامون حیاط ) غالباً طراحی شده و مزین است. در نماهای خارجی که با کاهگل یا ترکیبی از کاهگل و آجر پوشانیده می شد، نمای فضای ورودی عموماً یک استثناء بشمار می رفت، چنانکه حتی بسیاری از خانه های کوچک و متوسط دارای یک ورودی با نمایی طراحی شده بودند. این مسأله سبب شد که طراحی نمای بسیاری از ورودیها با سطوح مجاور آن یا اصلاً فاقد ارتباط تصویری باشد یا این ارتباط بسیار ضعیف باشد. این موضوع حتی در مورد بسیاری از بناهای بزرگ و مهم مانند مساجد جامع قابل مشاهده است. مسجد جامع نائین یکی از این نمونه ها بشمار می آید.

 خصوصیات کارکردی فضاهای ورودی:   

انواع ورودیها : 1- ورودیهای اصلی           2- ورودیهای فرعی

 ورودیهای اصلی: بسیاری از بناهای معماری  شهری، به خصوص مساجد جامع و برخی از مزارهای بزرگ که در اثر رشد شهرها در بافت درونی شهر قرار گرفته اند،دارای چند در ورودی بودند و مردم از آنها برای عبور از یک سو به سوی دیگر شهرذ استفاده میکردند.ورودی های اصلی این بنا ها معمولا فضاهای طراحی شده بودند و بسیاری از فعالیتها و فضاهای مهم اقتصادی اجتماعی در کنار این ورودیها قرار داشت.مانند مسجد امام (سلطانی)تهران،مسجد امام قزوین،مسجد جامع عتیق شیرازو..

 ورودیهای فرعی      

بسیاری از بناهای معماری – شهری و معماری علاوه بر ورودی اصلی،یک یا چند ورودی فرعی نیز داشتند.این ورودیها بیشتر دارای خصلت ارتباطی بودند و اغلب در مکانهایی قرار میگرفتند که از لحاظ ارتباطی اهمیت بسیار داشت و صحن آنها نیز در مقیاس معین و محدود بخشی از فضای شهری به شمار میرفت مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: مفهوم ورودی , ورودی , مدخل , محل ورود , معماری , معمار ,




خانه های رویایی
نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391
بازدید : 2771
نویسنده : MR ARC



شهر زيرزميني کاريز
نوشته شده در سه شنبه 8 فروردين 1391
بازدید : 1838
نویسنده : MR ARC

قنات کيش بيش از ۲۵۰۰ سال قدمت دارد و آب شيرين قابل شرب ساکنان جزيره را تامين مي‌کرده، قنات كيش از نظر طول رشته قنات و يا عمق چاه‌ها قابل مقايسه با قنات‌هاى ديگر نقاط ايران نيست‌، اما با توجه به شيب بسيار كم جزيره‌، چگونگى هدايت آب‌هاى زيرزمينى به سطح زمين در كيش بسيار مهم بوده و نشان مى‌دهد كه در زمان خود از پيشرفته‌ترين روش‌ها براى حفر قنات استفاده مى‌كردند.

امروزه مجموعه قنات با تغيير كاربري به يک شهر زير‌زميني شگفت‌انگيز بدل شده که بيش از ۱۰۰۰۰ متر مربع وسعت دارد و اکنون کاريز کيش خوانده مي‌شود.کارگزاران با تجربه زحمت تمام طراحي ها را کشيده و مي کوشند تا در پروژه بازسازي قنات کيش (کاريزکيش) ضمن حفظ بافت تاريخي آن کاربري هاي جديدي از اين شهر زير زميني بدست آورند.

شهر زير زميني کاريز در فاز يک خود به قسمت هاي مختلف از جمله غرفه هاي صنايع دستي ايران و جهان، رستوران سنتي و جديد، موزه سالن آمفي تئاتر سالن کنفرانس، گالري هاي هنري تقسيم و قابل بهره برداري خواهد بود. شهر کاريز در عمق 16 متري زير زمين قرار دارد. سقف آن هشت متر ارتفاع و بيشتر سقف آن مملو از سنگواره ، صدف و مرجان هايي است که با نظر کارشناسي 270 تا 570 ميليون سال قدمت دارد و تک تک آن شناسايي و داراي شناسنامه رسمي است.

کارگزاران شهر زير زميني بر اين باورند که دو ويژگي کاريز را در فهرست ابنيه جهاني در خواهد آورد. اول اينکه کاريز در دل تنها جزيره مرجاني دنيا واقع است. دوم آنکه تنها بنايي است که سقف مملو از صدفها و مرجانهاي طبيعي است. صدفها و مرجان هايي که براي بازديد آنها دو راه وجود داشته، بازديد از موزه هاي طبيعي يا غواصي در آبهاي آزاد و اکنون کاريز فصلي جديد و استثنايي در پيش روي تمامي دوستداران طبيعت گشوده که بي واسطه خواهند توانست از بزرگترين مجموعه مرجاني بازديد کنند.

گفتني است که خاک هاي برداشت شده از کاريز داراي خواص درماني زيادي است که در " گل درماني" استفاده هاي فراوان خواهد داشت. اين امر همراه با خدمات گوناگوني همچون تاسيس مراکز اقامتي ، تجاري و تفريحي در زميني معادل 60000 متر مربع در روي زمين کاريز احداث خواهد گرديد. زمين سطحي کاريز به پارک وسيعي بدل خواهد شد که داراي دو تپه مرتفع خواهد بود. اين تپه ها از خاک هاي برداشت شده زير زمين ساخته شده و به چشم انداز بي نظير جزيره کيش دل خواهد شد.

اطلاعات بيشتر:

احداث قنات (کاريز) در انحصار ايرانيان بوده است و با توجه به قدمت شش هزار ساله قنات در ايران مي توان صاحبان اصلي قنات را ايرانيان دانست.
کاريز واژه فارسي قنات است و در گذشته از آن براي هدايت آبهاي زير زميني استفاده مي شده است.

با توجه به اينکه معمولا قناتها از ارتفاعات شروع شده و به مظهر مي رسند عظمت قنات دو هزار ساله کيش با حداکثر ارتفاع چهل و پنج متري در جزيره کيش منحصر بفرد مي باشد. جزيره کيش با توجه به اينکه ارتفاع چنداني ندارد، حفر و احداث قنات دو هزار ساله آن به دست ايرانيان خلاق در لايه گل مارن (مرگل) اهميت و ارزش اين قنات را بيش از پيش نمايان مي کند.

قنات قديمي کيش با طول پانزده کيلومتر که در طول دو رشته از منطقه صفين و فرودگاه تا محل فعلي مجموعه فرهنگي سياحتي شهر زيرزميني کيش به سه رشته تبديل مي شود و از اين محل مجددا با تبديل به يک رشته، به شهر قديمي حريره مي ريزد.

در طول مسير اين قناتهاي قديمي تعداد زيادي چاه براي برداشت آب وجود دارد که نشان دهنده آن است که در اين قنات آب هم به صورت ساکن و هم به سمت مظهر قنات جريان و حرکت داشته است. از آب اين قنات براي مصرف آبياري فضاي سبز و مصرف شرب ساکنين استفاده مي شده و در عين حال کشتي ها نيز از آب جزيره کيش براي مصرف و فروش و يا معاوضه با اجناس ديگر در کشورهاي حاشيه خليج فارس استفاده مي کردند.

آب شيرين کاريز حاصل از بارندگي هاي فصلي جزيره است که از مرجانها به صورت يک فيلتر طبيعي عبور و در لايه گل مارن جريان پيدا مي کند. گل مارن نوعي گل رس است که در حالت طبيعي نرم و انعطاف پذير بوده و چنانچه در معرض هوا قرار گيرد خشک و محکم مي شود. در مجموعه فرهنگي سياحتي شهر زير زميني کيش (کاريز) جهت حفاظت از اين گل ارزشمند ديوارهايي جلوي آن کشيده شده است. از گل مارن علاوه بر استفاده هاي درماني براي درد مفاصل با ترکيبات اضافي براي توليد آجر، کوزه و سيمان مورد استفاده خاص قرار مي گيرد.

نکته قابل توجه اين است که اين کاريز ها به طوري استادانه و ماهرانه به دست ايرانيان باستان حفاري شده که با شيبي ملايم در طول پانزده کيلومتر حرکت، هم از آب آن جهت آبياري استفاده شده و هم امکان برداشتن آن با چيزي شبيه به دلو نيز فراهم بوده است. پايابها مکاني پيش بيني شده براي فراهم شدن امکان برداشتن آب از کاريز است که در طول مسير کاريز شش پاياب وجود دارد که يکي از آنها در مجموعه فرهنگي سياحتي شهر زيرزميني کيش موجود و قابل مشاهده است.

در گذشته دور اهالي بومي نشين جزيره کوزه به دوش از اين محل آّب شرب خود را تامين مي کرده اند. قدمت اين پايابها به بيش از 800 سال مي رسد. در گذشته دور ، به خصوص قرون پنجم و ششم هجري که جزيره کيش مرکز تجارت خليج فارس و درياي عمان بوده آب آشاميدني جزيره کيش براي مصرف کشورهاي حاشيه خليج فارس از ارزش بسيار بالايي برخوردار بوده است.

سقف مرجاني کاريز کيش به قطر هفت متر که زماني بستر دريا بوده، مملو از صدف ها و آبزياني است که هم اکنون به صورت فسيل در سقف مرجاني مجموعه فرهنگي سياحتي شهر زيرزميني کيش قابل مشاهده است.
آزمايشهاي انجام شده در دانشگاه مونيخ آلمان بر روي فسيلهايي كه از سقف مرجاني تونل به دست آمده نشان مي دهد اين سقف بين 53 تا 570 ميليون سال قدمت دارد و شناسنامه انواع مختلف آن در موزه شهر زير زميني کيش (کاريز) به نمايش گذاشته خواهد شد. اگر با دقت بيشتري به اين فسيلها نگاه كنيد لاك‌پشتي را مي‌بينيد كه از 570 ميليون سال قبل خود را براي امروز ما جاودانه كرده است.

شهر زير زميني کيش (کاريز) با توجه به ويژگيهاي منحصر بفرد آن از جمله مرجاني بودن جزيره، آب شيرين قنات، هواي خنک در زير زمين و سقف مرجاني مملو از فسيلهاي با قدمت بسيار بالا در فهرست مهمترين ابنيه جهاني قرار مي گيرد.

آدرس: جزيره كيش، بعد از ميدان المپيك، نرسيده به ميدان فارور
وبسايت: www.kariz-kish.ir


:: موضوعات مرتبط: سازه و بنا , بناهاي سنتي , ,
:: برچسب‌ها: شهر زيرزميني کاريز , معماری و معمار ,



ویژگیهای هنر معماری اسلامی
نوشته شده در سه شنبه 8 فروردين 1391
بازدید : 2523
نویسنده : MR ARC

ویژگیهای هنر معماری اسلامی

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره‌گیری از روح معنویت نشان می‌دهد. این امر به گونه‌ای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیبایی‌شناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی می‌یابد مؤلفه‌های به جا مانده از پیش از ظهور اسلام نشان می‌دهد از زمانی که انسان هنر را شناخت یعنی از هزاران سال پیش به طراحی رنگی از حیواناتی که منقرض شدند به منظور نشان دادن واقعیتها و مهارتهای خود بر روی دیوارها پرداخت . در واقع هنر پیش از زبان و ادبیات در زندگی انسان وسیله‌ای برای برقراری ارتباط او به شمار می‌رفت .

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

هنگامی که تمدن پا به عرصه وجود گذاشت، خیزشی جدی در ارائه مهارتهای موجود ایجاد شد که اینک در کشورهای اسلامی و غیراسلامی بخوبی قابل رؤیت است که برخی از آنها به هزاره هفتم قبل از میلاد مسیح (ع) باز می‌گردد اما آنچه که بیشتر از دیگر هنرها توجه انسان را به خود معطوف داشت، معماری و هنرهای تجسمی بود که انسان بر روی اشیاء یا ساختمانهایی که می ساخت از هنر خود بهره مند می شد و آن را به نمایش می گذاشت.

 معماری هنری بود که به غیر از تنوعات رنگی، هویت و فرهنگ را نشان می‌داد؛ به گونه‌ای که تجلی معماری در تصاویر یا کنده کاریها بخوبی نمایان است. در قصرهای ساخته شده در زمان امویان کنده‌کاریهای رنگی و غیررنگی با عکسهای قدیمی بسیاری داشت. دست نوشته ها، ظروف و یا اثاثیه هایی که به علت تنوعات رنگی و نوع کار بر روی آنها از اهمیت به سزایی برخوردارند، نشانگر ارتباط و علاقه انسان با هنر است.

بنابراین باید میان معماری و هنر معماری تفاوت قائل شد که دو مفهوم کاملا مجزا هستند.

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

در معماری منظور ساخت و ساز در راستای انجام وظیفه اجتماعی و خدمت رسانی است.

مانند ساختن اماکن مسکونی، عبادتی و یا تحصیلی. اما در هنر معماری تأکید بر استفاده از شاهکارهای هنری و دستاوردهای تزئنیی بر روی دیوارها، سقف، ستونها، پنجره ها و درهاست و حتی باغها و حوض ها نیز به گونه ای با هنر معماری ترکیب می شوند تا تأثیرگذاری بنا بر بیننده بیشتر شود.

هنر معماری اسلامی به واسطه وجود معماران زبردست که فعالیتهای ابداعی انجام می دادند با رعایت یکسری اصول خاص بسط و گسترش یافت که این هنر بر درایت و نوع نگاه دینی شخص صحه می گذاشت؛ در واقع این نوع معماری بر نظرات، تجارب و ابتکاراتی متکی بود که معمار از آن بهره می گرفت. این مسئله منجر به تنوع در معماری اسلامی شد و با توجه به اینکه این معماری از زبان قرآن نشأت می گرفت، عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره گیری از روح معنویت نشان می داد.

با وجود تفاوت میان معماری و هنر معماری، معماری اسلامی دارای شاخصه های متفاوتی می شود که آن را از سبک و سیاقهای دیگر بناها جدا می سازد. این مؤلفه ها شامل هندسه علمی و هنرهای ابداعی بر گرفته از اندیشه های معنوی شخص می‌شود. ابداعی که معمار از آن بهره مند می شد، شیوه ای است که در هنر معماری پیش از این سابقه نداشته است و این به علت ویژگیهای دینی در اندیشه زیبایی شناسی اسلام است که در هنر معماری اسلامی متجلی شده است.

ارتباط معماری با دین اسلام نشانه اعتقاد به توحید، ایمان و عمل به آموزه ها و تعالیم دین اسلام است.

 اندیشه توحیدی مبنی بر اعتقاد به خدای واحد سبکی بود که در اکثر هنرهای اسلامی به عنوان موضوعی بکر به کار می رفت.

 معماری اسلامی هنری بود که نه تنها در اماکن دینی چون مساجد مورد استفاده قرار می گرفت، بلکه از آن در مدارس، ضریحها و قصرها و حتی خانه ها و حمامها نیز بهره گرفته می شد. مقیاسهای ریاضیات و هندسه در معماری اسلامی بسیار مورد توجه بود.

دورانی که معماری اسلامی در اوج رشد و شکوفایی خود بود، ارتباط معنوی شایسته ای با نیازهای انسان، شرایط زندگی و اجتماعی زمان خود برقرار می کرد . بنابراین می توان گفت که معماری اسلامی با روح تمدن اسلام تطبیق داشت.

 

هویت معماری اسلامی در همه جهان با وجود تنوعات زبانی و تمدنی یکسان است و این تنوعات از چین تا اقیانوس اطلس با وجود تعددات فرهنگها دیده می شود. اگر چه رومیها و دیگر اقوام نیز دارای معماری بودند، اما معماری اسلامی ویژگی خاص خود را داشت. از دیگر ویژگیهای هنر معماری اسلامی تزئینات است که مسجد النبی به عنوان اولین بنای اسلامی دارای معماری اسلامی دارای این ویژگی بوده است. اگر چه در زمان نبی اکرم (ص) سقف آن از شاخه های نخل بود و با اتکا به عناصر تزئینی ساخته نشد، اما در زمان ولید بن عبدالملک معماری اسلام با استفاده از موزاییکهایی با رنگهای بسیار زیبا و متنوع معنوی در آن به کار رفت.

در هنر معماری اسلامی بیشتر از آیات قرآن به عنوان برجسته ترین ابداعات هنر اسلامی مورد استفاده قرار می گرفت که نوشته‌هایی از آیات قرآن بر روی سقفها، دیوارها و یا ستونها استفاده و به شکل خاص تزئین می شد . از برجسته ترین و قدیمی ترین خطوط زیبایی که با هنر معماری اسلامی تزئین شده داخل قبه الصخره است که آیات قرآن با خط کوفی نوشته و با موزاییک تزئین شده است.

اما نکته مهم و قابل توجه و نتیجه ای که میخواهم در این یادداشت به آن اشاره دارم این است که وحدت و تنوع در معماری اسلامی شاید از برجسته ترین ویژگیهای آن باشد. این وحدت عامل اساسی توسعه و تکوین هویت معماری اسلامی و تأسیسات دینی به شمار می رود. به طوری که شیوه های معماری اسلامی در هر یک از کشورهای اسلامی متفاوت بوده است، اما وحدت در آنها به خوبی مشاهده می شود. حتی در ساختمانهای دینی که در پاریس، لندن، مونیخ و دیگر شهرهای اروپایی به شیوه معماری اسلامی ساخته می شد، هویت اسلامی کاملا مشخص است و نشان می دهد که اسلام در اروپا اشاعه یافته و مسلمانان به ویژه معماران اسلامی بیشترین نقش را در ارائه تمدن و هویت اسلامی داشتند.

 

نکته ی دیگر این است که دیگر تمدنها هنر و معماری اسلامی را به عاریت گرفته اند، اما اگر چه تلاشهایی می کنند تا هنر معماری اسلامی را در نظام خود در آورند، اما هنرهای اسلامی اعم از معماری، خط و تزئینات اسلامی بر اقتدار و ابداع مسلمانان تکیه دارد که ما نمونه ای از این تزئینات و هنرهای معماری را در اصفهان، بغداد، دمشق، قاهره، قیروان می بینیم که به 15 قرن پیش به زمان تاریخ تمدن اسلام باز می گردد و انتساب آن به هیچ حاکم و دولتی امکان‌پذیر نیست.

ويژگيهاي هنر معماري اسلامي

 

 

تنظیم:گروه حوزه علمیه تبیان-امید آشتیانی

منابع:

1- نیارش سازه های طاقی در معماری اسلامی ایران:غلامحسین معماریان

2- هنر ایران:ترجمه بهروز حبیبی

3- معماری ایران(دوره اسلامی):تالیف کیانی

4- معماری اقلیم گرم وخشک:تالیف توسلی.

 


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: ویژگیهای هنر معماری اسلامی , معماری , معمار ,



آشپزخانه فوق کوچک
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2609
نویسنده : MR ARC
در حال حاضر در برخی از کشورهای جهان و به خصوص در کشورمان ایران ، دو مساله در حوزه ساختمان سازی مطرح است. یکی تبدیل ساخت و ساز عمودی به جای توسعه افقی ساختمان ها و دیگری طراحی فضاهای کوچک برای زندگی بنابراین با توجه به اینکه الزاماً به سمت فضاهای کوچک در خانه پیش میرویم، می بایست تمامی کاربری ها را مطابق با این ویژگی طراحی و اجرا کرد.

به همین خاطر ، اکثر شرکت های نوآور در حوزه طراحی فضاهای مسکونی ، هدف اصلی خود را ، کوچک سازی در کنار فضای چندکاره قرار داده اند.

" Vitot Xavier " یکی از این طراحان می باشد. او آشپزخانه فوق کوچک Sonia را طراحی کرده است . این آشپزخانه دارای سه ویژگی می باشد
1- حجمی بسیار کوچک
2- قابلیت بهره برداری چند منظوره
3- متریال دوستدار محیط زیست



آشپزخانه " Sonia " به عنوان یکی از بهترین طراحی های صنعتی در ماههای اخیر شناخته شده است . روند طراحی این آشپزخانه شامل مطالعه مواد ، مطالعه ارگونومیک و مدل سازی 3D می باشد. در نتیجه ما شاهد یک آشپزخانه ی فوق کوچک و ظریف خواهیم بود که تامین کننده تمام نیازهای کاربر خواهد بود.

سینک ظرفشویی ، اجاق گاز روکار ، کشو و قفسه بندی وسایل ، گرم خانه و سرد خانه، همگی از اجزای آشپزخانه Sonia می باشد.

یکی از ویژگی های جالب این آشپزخانه این است که این است که قابلیت تبدیل به میز غذا خوری را دارا می باشد و کاربر می تواند ، با جابه جایی قطعات ریلی ، یک میز شیک و کوچک را برای صرف غذا آماده کند.










 
 

منبع: سایت خبری معماری نیوز


:: موضوعات مرتبط: مسكوني هاي عصر جدید , دیزاین , آشپزخانه , ,
:: برچسب‌ها: آشپزخانه فوق کوچک , معماری , معمار ,



طرح منتخب موزه معماری و طراحی شیگاگو
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2292
نویسنده : MR ARC


صندلی بازیگوش، توسط یک شرکت سوئیسی به نام JDF Raum Und Kunst طراحی شده است. این مبلمان موفق به دریافت جایزه سالیانه موزه معماری و طراحی شکاگو شده است.

 ساختار این صندلی با الگوبرداری از استخوان بدن طراحی شده است. بالشتک های اسفنجی با روکش چرمی درون حفره های صندلی قرار می گیرد و ظاهری بسیار زیبا به آن می بخشد. این صندلی سرگرمی جالبی برای کودکان نیز می باشد. شما می توانید از ارگونومی آن لذب ببرید.







:: موضوعات مرتبط: دیزاین , مبلمان , ,
:: برچسب‌ها: طرح منتخب موزه معماری و طراحی شیگاگو , معماری , معمار ,



خانة 70 متری به سبکِ ژاپنی
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2096
نویسنده : MR ARC

خانه 70 متری واقع در توکیو در کشور ژاپن توسط گروه معماری "میها دیزاین" بازسازی شده است. این پروژه به سفارش یک خانواده 6 نفری طراحی شده است. این خانه به گونه ای طراحی شده است که ضمن حفظ فضای مشترک برای اعضاء خانواده، هر فرد دارای یک اتاق شخصی می باشد.

در این فضای 70 متری، تفکیک فضا توسط 2 کعبه چوبی آبی رنگ صورت گرفته است. در بالای این جعبه ها، ارتفاع تا سقف اتاق 1.1 متر می باشد و این فضا برای کودکان بسیار مناسب می باشد.



در فضای بالایی جعبه ها، محیط مطالعه، فضای بازی و استراحت، به گونه ای خلاقانه طراحی شده است و یک فضای چندمنظوره با بازدهی بسیار مناسب ایجاد شده است.



در فضای زیر تخت ها نیز یک مکان مناسب برای ذخیره سازی وسایل گوناگون در نظر گرفته شده است. کاربران در این فضا، می توانند به راحتی از پلکان بالا رفته و از فضاهای مختلفِ طراحی شده، استفاده کنند. پنجره ها و فضاهای توخالی در جعبه ها، به گونه ای تعبیه شده است که نور خورشید را به خوبی به فضای داخلی منتقل می کند.








:: موضوعات مرتبط: سازه و بنا , مسكوني هاي عصر جدید , دیزاین , دیزاین داخلی , ,
:: برچسب‌ها: خانة 70 متری به سبکِ ژاپنی , معماری , معمار ,



استاد پیرنیا
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2126
نویسنده : MR ARC

زندگی نامه استاد پیرنیا (۱۳۰۱تا ۱۳۷۶) از زبان خود استاد

من در اصل نائینی هستم و از بدو تولد تا بعد از دوره دبیرستان در یزد اقامت داشتم .خانه ما در محله یوزداران یزد در محلی به نام جنگل بود .اگر کوچه یوزداران را به طرف دروازه مهریز ادامه میدادیم ،در نزدیکی  باروی شهر چهار خانه قرار داشت که متعلق به پدرم بود.خانه به «میرزا صادق خان» معروف بود.در ابتدا خانه کوچک بود و طراحی  «اندرونی – بیرونی» داشت ،آب صدر آباد از داخل آن می گذشت که متاسفانه بعد ها خشک و خانه را از سبزی و خرمی انداخت.در وسط حیاط گودال باغچه ای قرار داشت .خانه بعدها گسترش یافت و پدرم زمین کنار آن را خرید و یک نارنجستان و یک بیرونی به آن اضافه کرد.خانه مانند دیگر خانه ها با طرح یزدی ساخته شده بود.از کریاس که وارد می شدیم راهرویی به بیرونی و راهرویی دیگر به اندرونی راه داشت.در کنار اندرونی گودال باغچه ای با فضاهای مختلف مانند پنج دری و سه دری دراطراف آن قرار داشت.بین دو حیاط ،پنج دری ها و سه دری ها دو رو بودند یعنی اتاقها به هر دو حیاط دید و راه داشتند .حیاط اندرونی ،آشپزخانه و دو صفه دیگر داشت .در حیاط جدید تر که پدرم بعدها آن را ساخت انواع سه دری و پنج دری قرار داشت .خانه دارای یک «خروجی» بود .در اطراف خروجی ،یک اتاق بزرگ و دو اتاق کوچک قرار داشت .یک بیرونی هم بعدها در کنار حیاط جدید ساخته شد.کوچ های در کنار این حیاط به باروی شهر می رسید.چاه و منبع و طویله در این قسمت قرار داشتند.فکر می کنم خانه در حال حاضر سه صاحب دارد.

 

دوران ابتدایی را در مدرسه « مبارکه اسلام » در محله یوزداران در نزدیکهای دروازه کوشک نو گذراندم.بعدها مدارس دولتی شکل گرفت که به نامهای مدارس نمره ۱ و نمره ۲ معروف بودند و من به مدرسه نمره ۲ در محله لب خندق (در پشت باروی یزد) می رفتم .مدرسه در خانه ای به نام « ابریشمی » قرار داشت و چون خود صاحب خانه در زیر زمین  آن مدفون بود از خانه می ترسیدیم.

دوران دبیرستان را به مدرسه ای رفتم که ابتدا اسم نداشت ولی بعدها به « ایرانشهر» معروف شد.مدرسه، نخست در خانه ای به نام کوراغلی  قرار داشت که خانه ای بسیار زیبا بود .کوراغلی ها تجار معروف یزد بودند و این خانه را برای مدرسه اختصاص داده بودند . خانه واقع در سه طبقه و دارای گودال باغچه بود که تمام پنجره های زیر زمینها به آن  باز می شد. مکان خانه دقیقا پشت مسجد میر چخماق قرار داشت . پس از گذشتن از یک ساباط به یک میدانگاه می رسیدیم که در داخل آن دربندی بود.خانه در این دربند قرار داشت. بعدها مرحوم ماکسیم سیرو مدرسه جدید ایرانشهر را ساخت که من سال آخر یعنی ششم متوسطه را در این دیبرستان نوساز خواندم. او شاید تنها کسی بود که واقعا با معماری ایران آشنا بود و از معماری یزد بسیار خوب استفاده کرد و مدرسه را ساخت.

بعدها پس از مرگ پدرم به دلیل مقروض بودن مجبور شدیم خانه را بفروشیم .خانه جدید ما را دایی ام برایمان خرید که در کوچه شازده ها پشت اداره دارایی قرار داشت. در نزدیکی قبر وحشی بافقی قرار داشت که بنایی بسیار زیبا بود و با تخریب آن اداره دارایی را ساختند . سنگ قبر احتمالا هنوز در همان مکان به صورتی پنهان نگهداری می شود و آقای مشروطه برای جلوگیری از نابودی ،آن را در زیر خاک نگاه داشتند. بنا مانند ساختمان مقبره حافظ بود منتهی ایرانی تر.

گرایش به معماری

گرایش به معماری از دوران کودکی در من وجود داشت .البته نمی توانم بگویم پدرم مشوق من بود. ایشان همه کار می کردند خدا رحمتشان کند هم نقاش و هم معمار بودند .در یزد کتابها را مریانه می خورد و ایشان کتابها را طوری ترمیم می کردند که تشخیص صفحه های ترمیم شده از اصل بسیار سخت بود. خطاط بسیار خوبی هم بودند.

دوران کودکی

از اوان کودکی در شهر یزد بودم .شهر یزد یک موزه معماری است و من در این موزه و در کنار این آثار بزرگ شده ام.زمانی که به دبستان می رفتم  با توجه به سخت گیریها و تنبیهات بی جهت آن زمان و اینکه یکبار مرا نیز فلک کردند ،بعضی از روزها  از مدرسه فرار می کردم و به داخل خرابه ها می رفتم و آنجا پنهان می شدم و در عین حال آنها را تماشا می کردم. ظهر خسته و کوفته به عنوان اینکه در مدرسه بودم به خانه باز می گشتم .در خانه خیلی به من توجه می کردند زیرا فکر می کردند به خاطر خستگی از مدرسه است، بعضی اوقات چند روزی هم به مدرسه نمی رفتم و به گشت و گذار در بناهای قدیمی می پرداختم.

محله ای که خانه ما در آن قرار داشت یعنی محله یوزداران منبع آثار با ارزش معماری بود.در این قسمت تا دروازه مهریز بیشتر آثار زیبای یزد مانند مسجد جامع قرار دارند و من روزی چهار مرتبه از کنار آن می گذشتم و به عبارتی دیگر «نمی گذشتم» یعنی وقتی به آنجا می رسیدم بی اختیار مدتی آنجا را تماشا می کردم  و از همه قسمتهای آن لذت می بردم.

در ایام طفولیت برای فرار از گرمای اواخر اردیبهشت ماه به کوهستانهای اطراف یزد مانند ده بالا و جاهای دیگر در داخل شیر کوه می رفتیم که هوای خوب و خنکی داشت. در این مکان یزدیها باغهایی کرایه می کردند و مدتی در آنجا اقامت می نمودند. وقتی ما در آنجا بودیم در کنار نهرها ، قناتی کوچک ، با سوراخ کردن زمین می ساختم و آن را به نهر اصلی وصل می کردم  .وقتی آب از قنات آفتابی می شد آنجا ساختمانی کوچک می ساختم  . خشتهای ساختمان را با قوطی کبریت می ساختم و آنها را در آفتاب خشک می کردم . با دقت فراوان ساختمان ها  را می ساختم و از شاخه های درخت برای تیر ریزی آن استفاده می کردم . در و پنجره خانه ها را با مقوا به نحو بسیار زیبایی می ساختم . کل کار به شکل یک ماکت کوچک در می آمد.

همانگونه که می دانید در یزد آب بسیار با ارزش است .در آن وقتها حتی برای آب ، نزاعهای سختی در می گرفت. صاحبان باغها سخت می گرفتند که کسی آب را بدون علت حرام نکند. ولی صاحب باغ ما این اجازه رات به من می داد و حتی بعد از ترک باغ ساختمانهای کوچکی را که من ساخته بودم خراب نمی کرد. دور آنها را خاکریزی می کرد که زمان آبیاری خراب نشوند .این کارهای من تا سال سوم و چهارم  دبیرستان ادامه داشت .

درزمان کودکی تا دوره دبیرستان با اساتید زیادی در یزد آشنا بودم . وقتی از مدرسه می آمدیم با تعدادی دیگر از بچه های علاقمند دوربعضی از این اساتید جمع می شدیم و آنها چیزهای بسیار شیرینی می گفتند و به ما می آموختند .در آن زمان دور هم جمع شدن ممنوع بود و آژان یا پلیس می آمد و ما را پراکنده می کرد و به اساتید نیز دشنام می داد که چرا معرکه گرفته اید و بچه ها را دورخودتان جمع کرده اید . وقتی پراکنده می شدیم به جای دیگر رفته و در گوشه ای دیگر استاد را گیر آورده و از او می خواستیم تا بر روی زمین رایمان نقشه ترسیم کند.

اساتیدی را که به خاطر دارم استاد حسن و استاد محمد علی و تعداد زیادی اساتید گمنام هستند که خدا رحمتشان کند با کمال تاسف همه آنها رفتند . حاج محمد علی استاد با سوادی بود و به او ملامحمدعلی (ممدلی) می گفتند.هرچند به اردکانی معروف بود اما در اصل میبدی بود . مانند اردکان ، میبد نیز شهر مرد خیز است. از میبد افراد متفکر و هنرمندان زیادی برخاسته اند . ایشان به خودش «نکیز» می کرد ، یعنی روی زمین با سر انگشت و چیزهای دیگر کروکی می کشید و مسائلی را مطرح می نمود که در بحث « هنجار» به آنها اشاره کرده ام . از جمله آنها مثلثهایی است که مرحوم دکتر هشترودی معتقد بود آنها در ریاضیات غرب و شرق مورد بحث قرار نگرفته اند و قرار بود با مرحوم دکتر درباره آنها کار کنیم که متاسفانه ایشان مرحوم شد.

دوران دانشگاه

در سال ۱۸-۱۳۱۷ در امتحان کنکور دانشکده هنرهای زیبا شرکت کردم و آنطور که یادم می آید ۷ نفر پذیرفته شدند و الحمدالله به جز من همه از هنر مندان نامور ایران شدند. از این افراد می توانم از مهندس سیحون ،مهندس صانعی ،مهندس دولت آبادی ،مهندس کریمان و مهندس ریاضی نام ببرم .البته افراد دیگری مانند آقای پرویز و سخن سنج نیز بودند که دانشکده را رها کردند .دانشکده نخست نام دیگری داشت و به نام هنرستان و مدرسه عالی معماری  شناخته می شد:

« … در سال ۱۳۱۷ مدرسه ای به نام  مدرسه عالی معماری در وزارت پیشه و هنر محل مدرسه عالی مرحوم کمال الملک به ریاست آقای ابوالحسن صدیقی تاسیس گردید . شرایط ورود به مدرسه عالی نامبرده دارا بودن گواهی نامه دوره کامل متوسطه شعبه علمی، و دوره تحصیلات آن چهار سال تعیین گردید ولی به واسطه علاقه سرشاری که در ایران به این فن وجود داشت تعداد زیادی بیشتر از حد مورد احتیاج داوطلب شدند . بنابر این تعداد ۲۰ نفر از داوطلبان را با شرایط  فوق بطور مسابقه از ریاضیات و تاریخ و طراحی انتخاب نمودند که در روز یکشنبه اول آبان ماه با علاقه مفرطی شروع به کار نمودند . ولی بنا به مقتضیات  در روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۳۱۷ مدرسه نامبرده … جزء هنرستان عالی هنر های زیبای باستان گردید و از روز دهم آبان ماه ۱۳۱۷ در محل هنرستان نامبرده « مدرسه عالی معماری » شروع به کار کرد.

« آقایان اساتید عبارت بودند از : آقایان مهندی فروغی ، رولاند دوبرول ، طاهرزاده و بهزاد در فن معماری و آقایان مهندس سپاهی ، دکتر بهرامی ، دکتر رحیمی ، دکتر پارسا جهت دروس نظری و آقایان حسین طاهرزاده  جهت نقاشی.ساعت کار این مدرسه چهار ساعت قبل از ظهر و چهار ساعت بعد از ظهر بود.

مدت تحصیل در این دانشکده چهار سال بود و ارزش تحصیلی آن برابر فوق لیسانس شناخته شد. استادان و معلمان این دوره ] پس از ۱۳۱۹[  عبارت بودند از :آقایان مهندس علی صادق ، منوچهر خرسند ، ایرج مشیری ، وزیری ، سپاهی ، غفاری.(غلامرضا خواجوی ،دانشکده هنر های زیبا ،مجله آرشیتکت ، شماره ۱، ص ۳۱)

در تابستان سال ۱۳۱۹ در اثر مساعی آقایان آرشیتکت فروغی و دوبرول و بنا به تصمیم وزارتخانه های پیشه و فرهنگ و هنر دانشکده معماری از وزارت پیشه و فرهنگ و هنر منتزع و به وزارت فرهنگ منتقل و به اسم دانشکده هنرهای زیبا (معماری- نقاشی-مجسمه سازی) در مدرسه مروی مستقر گردید.در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۱۹ با نطق رئس دانشکده آقای آندره گدار دانشکده افتتاح شد و دانشجویان به ]چند[  دسته تقسیم شدند و هر دسته در کارگاه مخصوص تحت نظر یکی از استادان معماری آقایان آرشیتکت فروغی و آرشیتکت ماکزیم سیرو و آرشیتکت رولاند دوبرول شروع به کار نمودند. متاسفانه پس از چندی آرشیتکت دوبرول به دلیل پیش آمدن جنگ ، ایران را ترک نمودند و دانشجویان را از ذاشتن چنین استاذی محروم و سرپرستی کارگاه را به آقای آرشیتکت فروغی محول نمودند. پس از مدتی آقای آرشیتکت آفتاندلیان به جای آقای سیرو به سمت دانشیاری معماری مشغول شدند و آقای مهندس  الکساندر موزر استاد استاتیک و مقاومت مصالح  از خدمت کناره گیری نمودند… .

عده فارغ التحصیلان  تا سال ۱۳۲۴ در قسمت معماری ۲۸ نفر و در قسمت نقاشی ۶ نفر بود.(غلامرضا خواجوی،دانشکده هنرهای زیبا،مجله آرشیتکت ،ص ۱۱۱)

مکان دانشکده ابتدا به صورت هنرستان در مدرسه ایران و آلمان در نزدیکی موزه ایران باستان بود.بعدها که به صورت دانشکده درآمد ، به مدرسه مروی و پشت آن مدرسه سپهسالار قدیم تغییر مکان داد. کلیه فضا های معماری در این دو بنا وجود داشت. شبستانهای مدرسه را  تیغه بندی کرده بودند و نورگیری آن از سقف انجام می شد. این فضا مختص کارگاه معماری بود. دو مدرس مدرسه مروی به دروس نظری اختصاص داشت. یک اتاق بزرگ در مدرسه مروی برای کارگاه مجسمه سازی درنظر گرفته شده بود و چون از این رشته استقبال نشد (با دو دانشجو) تعطیل شد.

پس از مدتی مجبور شدیم  مدرسه مروی را ترک کنیم و به دانشکده فنی دانشگاه تهران منتقل شویم. قسمت شمالی  زیر زمین این دانشکده را به ما اختصاص داده بودند ، نهری هم ازآنجا می گذشت که در مجاورت آن بخشی مورد استفاده ما بود.

درباره روش آموزش دانشکده هنرهای زیبا باید بگویم که اقتباسی بود از «بوذار»  یا هنرهای زیبای فرانسه.در سیکل اول ،دروس نظری و در سیکل دوم ، یک پروژه ساختمان یا فن ساختمان داشتیم. برای گذر از سیکل اول به دوم باید یک رساله تز مانند ارائه می نمودیم .در سیکل دوم ، دروس نظری نداشتیم.

همانطور که پیشتر گفتم علاقمندی من به معماری ایران از دوران کودکی شروع شد.هنگامی که به دانشکده وارد شدم نیز نظرم همین بود. در دانشکده رسم بر این بود که «اردهای» یونانی را کپی کنیم. تنها کسی که آنها را نکشید من بودم.برای نمونه ،تمرین دیگر طراحی پاسیو و ایوان بود که من آنها را با قوس تیزه دار «آژیو» کشیدم که نمره اول شد. بعد ها که با کمال تاسف مشاهده نمودم این نوع کارها را در دانشکده مسخره می کنند از آنجا دل بریدم  و به کارهای مورد علاقه خود پرداختم .دنباله خود باختگیهایی که از زمان قاجار آغاز شده بود و در زمان ناصرالدین شاه  به حد اعلای خود رسیده بود، در دانشکده به شدت به چشم می خورد به نحوی که از هر چیزی که ایرانی بود به شدت پرهیز می کردند ، حتی طرح خانه ایرانی و … .

من سال اول دانشکده ام را با چهار پروژه تمام کردم که همه آنها نمره اول شد و مدال گرفت . تقریبا نیمی از سال بیکار بودم و بعد هم که دیدم در آنجا خبری نیست به دنبال پیرمردهایی که  خوشبختانه آن موقع زنده بودند ،رفتم.

یکی از این اساتید حاج ابوالقاسم ، پیرمردی از اهالی خراسان و بسیار بداخلاق بود. او را به خانه خود می آوردم  و برایم صحبت می کرد.گاهی اوقات از او سوالهایی می کردم و فراموش می کرد و فراموش که اینجا سر کار نیست و اگر واقعا یک پاره آجر در دستش بود آن را به سرم می زد و می گفت « کله خنگ خدا نمی فهمی!» اساتید دیگری نیز بودند که متاسفانه اسامی خانوادگی آنها را فراموش کرده ام  مانند استاد حسن،استاد باقر و استاد محمد علی. استاد محمد علی واقعا یک دانشمند بود و خیلی متاسفم از اینکه نام همگی انها را به خاطر نمی آورم.حق بود اسامی آنها را یادداشت می کردم . اینها حق بزرگی به گردن من دارند. این کار من درکارهای دانشکده نیز تاثیر گذاشت.برای نمونه فرض کنید نمایشگاه پروژه برگزار می کردند و من می خواستم کارهایی با رنگ و بوی ایرانی ارائه دهم که تا آن زمان سابقه نداشت و کار مشکلی هم بود اما بر اثر اصرار (و لجبازی) این کار را می کردم و خوشبختانه چند تای ان نیز خیلی موفق شد و نمره خوبی آورد.

این روند تا اواسط دوره دانشکده ادامه داشت .همزمان برای به دست آوردن خرج تحصیل در خارج از دانشکده ، داستانهای کوتاهی در مجلات می نوشتم.بر اثر سوءتفاهمی  که در دانشکده پیش آمده بود یک عده به نوشتن مقالاتی علیه آندره گدار رئیس دانشکده پرداختند .بعد گویا او درباره نویسندگان مقالات سوال کرده بود و به او نام مرا داده بودند. با وجود اینکه من همه چیز زندگی ام را فروخته بودم تا بتوانم درس بخوانم و داستان نویسی هم می کردم اما این کار من نبود.

یادم می آید که طراحی حمامی را در کارگاه دانشکده در دست داشتم .خیلی ها از این کار من تعریف می کردند و کار خیلی خوبی هم شده بود.گدار کار را دید و گفت اگر تو « مانسار » (یکی از معمارهای معروف فرانسه ) هم شوی نمی گذارم از این مدرسه فارغ التحصیل شوی .چرا این را نوشته ای ؟ هرچه گفتم من داستان نویسم و کاری به این چیزها ندارم قبول نکرد و گفت باید این کار را کنار بگذاری.من هم عصبانی شدم و مرکب چین را بر روی پروژه ام ریختم و دانشکده را ترک کردم و دیگر به آنجا نرفتم .بعدها او خانه ام را به زحمت پیدا کرد و عذر خواهی کرد اما به او گفتم که دیگر از این دانشکده بدم می آید و کاملا آنجا را رها کردم .مدتی بعد نیز رئیس دانشکده وقت اصرار کرد که به دانشکده برگردم اما دیگر به آنجا نرفتم.

پس از دانشگاه

پس از ترک دانشگاه در وزارت فرهنگ قدیم یا آموزش و پرورش شاغل شدم.زمان ورود من به آنجا طراحی مدارس روستایی بر اساس چهار تیپ در مناطق گرم و مرطوب ، گرم و خشک، سرد و مرطوب و سرد و خشک انجام می شد. در ابتدا چند طرح به من ارجاع داده شد که آنها را با طرح ایرانی ساختم و یا بعضی از عناصر ساختمان مانند طاق در پوشش استفاده کردم. شاید نقشه های آنها در آرشیو ساختمان آموزش و پرورش موجود باشد اما آنطور که به یاد دارم یکی از آنها در میبد بود که بعدها در آن تغییرات زیادی دادند و به آن الحاقاتی شد . یکی دیگر در محله اهرستان یزد و دیگری در محله یوزداران یزد و خیلی جا های دیگر که به خاطرم نمی آید ، بود.

بعد ها در وزارت فرهنگ کارهای دفتر فنی با من بود و طرحها را خودم می کشیدم که در مکانهای مورد نظر اجراء می کردند. در همان زمان برای ساخت مدارس ارزان قیمت ۵% عوارض شهرداری اختصاص داده شد .کمیسیونی تشکیل شد که بانی آن مرحوم مزینی بود .دیگر اعضاء کمیسیون حاج ابوالقاسم کاشانی ، حاج قاسمیه و بعضی تجار علاقمند و درستکار بودند . هدف نیز ساخت مدارس ارزان ب انقشه مناسب بود . یادم می آید که حاج ابو القاسم وقتی از کارها بازدید می کرد ، خاکها را از روی زمین کنار می زد و اگر تکه آجری پیدا می کرد سوال می کرد که چرا اینجا افتاده است ؟ نمونه دیگر اینکه اندازه کلاسهای درس را طوری در نظر می گرفت که تکه های آهن ضریبی از ۱۲ متر، ۶ متر، ۴ متر یا ۳ متر بشود . شخصی مدرسه ای طراحی کرده بود که تیر اهن ۵/۵ متری لازم داشت و او گفته بود که تیر آهن را از مکانی دیگر تهیه کنید من چنین کاری نمی کنم. تیر اهن نیز از محل انبار بریده شده و به تهران حمل می شد. سعی کرده بودیم عوامل اجرایی نیز افراد متدین و با کارخوب انتخاب شوند. به این منظور معماران فوق العاده خوب ، سنگ کار، نجار و بقیه افراد همه غربال شده بودند. در انتخاب مصالح نیز دقت داشتیم و سعی می کردیم بهترین آجر را انتخاب کنیم . با توجه به اینکه در اجراء ، به موقع دستمزدها و هزینه ها پرداخت می شد کار سریعتر پیش می رفت .پولی که به مقاطعه کاران پرداخت می شد قسطی بود اما خیلی راحت پرداخت می شد. مثلا اگر می دیدیم کار به نال درگاه رسیده است یک قسط پرداخت می شد و وقتی در مکان کار را می دیدیم همانجا مبلغ پرداخت می شد. پرداخت مبالغ مصالح نیز همینگونه بود. گاهی می شد ۱۰ تا ۱۵ مدرسه را ظرف ۳ ماه می ساختیم . نقشه های بخشهایی از ساختمانها را من پشت کاغذ سیگار یا قوطی سیگار می کشیدم و تقریبا شفاهی بود.

ساخت مدارسی که ما پیش گرفته بودیم به سهولت انجام نمی گرفت . با توجه به اینکه ساخت مدارس ارزان در می آمد، برای بعضی از مسئولانی که خرج تراشی بیهوده می کردند خوشایند نبود. برای نمونه ساخت مدارس در شمیران و تپه جعفرآباد بود. در شمیران با توجه به دوری و سربالایی بودن  ، حمل و نقل مصالح گران تمام می شد ( فکر می کنم متر مربعی ۱۳۶ تومان ) . یادم می آید که یکی از وزیر های وقت  باور نمی کرد که در این منطقه مدرسه ای را که ما شروع به ساخت کرده بودیم با این سرعت به اتمام برسد. زمین مدرسه هدیه شده بود و ما پس از سه ماه مدرسه را تحویل دادیم.

او می گفت پیرنیا معجزه می کنی . مدارسی که می ساختیم دارای ۱۲۰ و ۱۸۵ کلاس بود و طی سالهای بین ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۵ انجام شد . تعداد مدارس ساخته شده ۳۳۳ عدد بود که بیشتر آنها در مناطق تهران پارس و نارمک قرار دارند.اینها در نما کاشی دارند اما کاشی ها تزئینی نیستند . زیرا من مخالف خرج تراشی بودم . کاشی صرفا نشان می داد که مدرسه از عوارض شهرداری ساخته شده است. مثالی که می توانم از خرج تراشیهای مسئولان آن زمان بیاورم راجع به ساخت مدرسه ای است در محله ( فرح آباد قدیم ) زمانی که هنوز کاملا جزئی از شهر محسوب نمی شد. در نزدیکی محل ساخت مدرسه شکارگاه سلطنتی قرار داشت . زمانی که شاه از آنجا گذر می کرد ، دیده بود که ساختمانی در حال بر پا شدن است و سوالاتی درباره قیمت و چگونگی ساخت در محل مدرسه کرده بود. گویا به رئیس سازمان برنامه و بودجه گفته بود که بروید ببینید چگونه  اینها با این قیمت مدرسه می سازند. آنها که جادو نمی کنند و از جیب هم خرج نمی کنند کسی هم که نذرشان نمی کند چطور شما متری ۷۰۰ تومان خرج می کنید و نیمه کاره رهایش می کنید و اینها با این قیمت می سازند. گویا او گفته بود ما با سرهم بندی مدارس را می سازیم . اتفاقا ما بخشی از سفت کاری از پی تا بالا را به صورت برش خورده رها کرده بودیم و کاملا مصالح کاربردی قابل رویت بود .او گفته بود که ما با گل آجرها را روی هم چیده ایم در صورتی که در قسمت برش خورده نوع ملات که من روی آن حساس بودم دقیقا مشخص بود و … .

بعد از آن واقعه وزیر مستقیما با مهندسان مشاور صحبت کرده بود و آنها بسیار ناراحت بودند و تا چند روز با من به بدترین نحو برخورد کردند . پس از آن ، سازمان برنامه و بودجه پولی در اختیار من گذاشت تا دو مدرسه در خارج از شهر تهران بسازم و ما حق نداشتیم از عوارض شهرداری استفاده کنیم . من با پول این دو مدرسه ۶ مدرسه ساختم . یکی از آنها مدرسه ای در دانشگاه علم و صنعت فعلی است که بعد ها گسترش یافت و به دانشکده تبدیل شد . مدتی بعد برای اینکه خلل در کار بیافتد  بازرس ها را به سر کار می فرستادند . اما کسانی که با من کار می کردند از روی صداقت و علیه سازمان برنامه و بودجه ، از من اجازه خواستند برای این کار حتی آنچه کار کرده بودند کمتر ارائه دادند یعنی برای نمونه اگر نقاشی ۳۵۰۰ متر کار کرده بود نوشته بود ۲۱۰۰ متر یا مثلا رنگ و روغن ۸۰۰ متر را ۵۴۰ متر نوشته بودند بازرس ها  نیز از پیش صورتهای خود را ساخته بودند و یک روز کار را تعطیل کردند اما ÷س از بررسی به کنایه گفتند « مهندسهای شما همیشه اینقدر زیادی حساب می کنند ؟»  حتی برای بدست آوردن حداقل نقطه ضعف ، آنها پی را سونداژ کرده و دیوار سنگی زیر پایه های باربر ار خراب کرده بودند تا بخشی از ساختمان دچار اشکال شود  اما خوشبختانه اتفاقی نیافتاد و این کار صروصدا ایجاد نمود . آنچه از این بخش از صحبتها می توانم نتیجه بگیریم این است که با توجه به مشکلات کنونی و وجود مضیقه ، باید چنین کارهایی انجام داد. من فکر می کنم اگر کاری برای میهنم انجام داده ام همین کارها بوده است و کارهای دیگری که انجام داده ام اصلا به حساب نمی آورم.

من معتقد بودم که نباید ادا در آورد . خیلی جاها گفته ام که برای معماری ایرانی و یا اسلامی  ،ادای معماری زمان صفوی را درآوردن غلط است . همیشه معماران ما از پیشرفته ترین فن (تکنیک) زمان بدون تعصب اینکه از کجا آمده است بهره می برده اند . به همین دلیل است که معماری شیوه رازی از زمان سلجوقی با شیوه اصفهانی از زمان صفوی متفاوت هستند . تا وقتی که زمان خود باختگی شروع شد و پیوندمان با هنر خودمان گسسته شد . در هر حال باید منطق معماری گذشته را نگاه داریم. برای نمونه پنامها که عایق حرارتی و رطوبتی هستند  و در معماری گذشته ما کاملا رایج بوده اند ، درحال حاضر نیز میتوان با خرج کم  از آنها استفاده کرد. من از آنها در مدارس ساخته شده بهره بردم . در گذشته بعضی از بناها ی ما مانند کاروانسراها و پل ها را مانند بچه های رها شده در کوچه می ساختند . این ساختمانها را نیز به امید خدا در دل بیابانها می ساختند به نحوی که کمتر صدمه ببیند . برای همین منظور از روشهای ساختمانی و از پوششهای محکم استفاده  نموده اند. در کاروانسراها پوشش ها از طاق کلمبو یا پوشش « همیشه جاویدان » است. این نوع پوششها به سختی خراب می شود. حجره های کاروانسراها هیچکدام در نداشته است، چون اگر داشت مانند مدرسه غیاثیه  خرگرد درهای آن را می کندند و می سوزاندند. برای این منظور در جلوی بازشوهای  اتاقهای کاروانسراها پرده آویزان می کردند که در تابستانها از نوع حصیری بود و در زمستانها از نوع زیلو بوده است . من سعی کردم در ساخت مدارس از این منطق استفاده کنم یعنی به کار گیری بهترین مصالح و پرهیز ازبه کار بردن مصالح لوکس و همانگونه که پیشتر مثال زدم استفاده از تیرهای فلزی و دیگر مصالح  کاملا حساب شده بود. نمنه دیگر اینکه برای جلوگیری ازسنگینی تیرهای آهنی ، سقف روی طاق ضربی را کاه گل نمی کردیم و روی آنها مستقیما اندود می شد .این باعث می شد که وحشتی از ریزش کاهگل بر روی سر بچه ها وجود نداشته باشد و باعث مشکلات بعدی و یا تعطیلی کلاس نشود. نمونه دیگر اینکه من پله ها را درجا میریختم و از بهترین موزائیکهای ایرانی استفاده می کردم. در بکارگیری سنگها نیز دقت داشتیم  و از سنگهای با دوام استفاده میکردیم نه از سنگهای رنگی زیبا ولی سست. یا مثلا قیروگونی  که بعضی فکر می کنند این فن از خارج آمده است اما در ایران در ساخت بند امیر قرنها پیش از این فن استفاده شده و ما بخوبی از آن بهره می گرفتیم . درآخر فکر می کنم منطق آنچه را که معمارهای قدیمی به آن اعتقاد داشتند ما در کارهایمان به کار گرفتیم.

وزارت فرهنگ و هنر

در سال ۱۳۴۴ به وزارت فرهنگ و هنر رفتم . وزیر آموزش و پرورش از این امر راضی نبود و می خواست که من درآن وزارتخانه باشم ، گویا بین دو وزیر مشاجره ای نیز در گرفته بود .به نظرم وزیر فرهنگ و هنر گفته بود :«شما به اندازه کافی مهندس جوان دارید که مدرسه بسازند و بهتر و راحت تر کار کنید کاری که پیرنیا می کند به درد ما می خورد و او را می خواهیم.» اما تعهد خواسته بودند که همچنان به سرپرستی کارها ادامه دهم و این کار را هم کردم .

دروزارت فرهنگ و هنر مهندس بنایی ، رئیس بناهای تاریخی بودند .زمانی که من در دانشکده سال اول را می گذراندم ایشان سال دوم و مردی متدین ، بزرگوار و بسیار دقیق بودند. درستکاری ایشان باعث شده بود که خیلی ها از او رنجیده شوند. پیش از اینکه تشکیلات سازمان آغاز به کار کند مسئولیت ایشان تعمیر بناهای تاریخی بود . چندی نگذشت که سازمان حفاظت آثار باستانی تشکیل و آقای دکتر مهران مدیر عامل آن شد . مکان آن ابتدا ، در ساختمان جدید موزه ایران باستان بود که بعدها به خیابان لارستان انتقال یافت . رئیس بخش فنی سازمان ، مرحوم مهندس فروغی بود و من معاون ایشان بودم .به دلیل گرفتاری کاری بیش از اندازه ایشان ، به خصوص در خارج از سازمان  ، از من خواسته بودند که بیشتر کارها را زیر نظر داشته باشم ، به طوری که بعضی اوقات آنقدر کار زیاد بود که به اصطلاح دیوانه می شدم . گاهی اوقات باید در یک هفته از دو یا سه استان بازدید می کردم و همه بناهای آنها را میدیدم . خوشبختانه در بعضی از استانها افرادی کارآزموده داشتیم، به همین دلیل درآن استانها اشکالی پیش نمی آمد برای نمونه در اصفهان آقای مهندس شیرازی سرپرست سازمان بودند که من باید از ایشان چیزهایی یاد بگیرم یا در استان فارس آقای مهندس ریاضی و در یزد و کرمان آقای مهندس فتح نظریان ، مهندس سعیدی در بیشتر جاها حضور داشت. با اینکه ایشان معمار نیست  اما بنده معتقدم از خیلی از معمارها کارش بهتر است و مردی بسیار فهمیده و دانشمند می باشند . در کار معماری نیز از خیلی ها بهتر شده بود. از نمونه کارهای ایشان به نظرم برجهای خرقان قزوین است. جاهایی که هیچکس به آنجا نمی رفت ایشان حضور فعال داشتند. یکی دیگر از دوستان ،مهندس دانشدوست در خراسان است که واقعا نظیر ندارند و کارهایشان در سطح بالایی است . با این دوستان و عده ای دیگر از همکاران کارها خیلی خوب پیش می رفت .

در ایام فراغت کمی که بین مسافرتهایم پیش می آمد وقتی می خواستم در اتاق کوچکم در سازمان بنشینم یک عده دانشجو که بیشتر آنها از خارج آمده بودند منتظرم بودند و از من نوبت مصاحبه می گرفتند . به نظرم یکی از روسای دانشکده های معماری ایتالیا گفته بود که ما سیصد و اندی دکترا به پیرنیا دادیم. گویا دانشجویان عینا کروکی های را که من برایشان کشیده بودم بدون اینکه زحمتی به خود بدهند عینا کپی گرفته و نوارهایم را به ایتالیایی ترجمه میکردند و به عنوان بخش عمده تز خود ارائه میدادند. گاهی هنگام صحبت با اینها می دیدیم که یک عده به من می خندند و تعجب می کردم . بعد می دیدم که مدادم را به جای سیگار در دهان گذاشته و آتش می زنم و با سیگار خط می کشم!

در ضمن از کارهای مالی نیز سر در نمی آوردم و بعضی وقتها نکات جالبی اتفاق می افتاد. یادم می آید از کرمان تماس گرفتند که مهندس شما با کاشی کار برای کاشی هفت رنگ قرارداد بسته است اما ما بازرس فرستاده ایم و کاشی ها دو رنگ بیشتر ندارد .لذا سازمان برنامه این را قبول نمی کند . به آنها گفتم کاشی هفت رنگ یک اصطلاح است مانند « چهل ستون » که ممکن است صد ستون یا بیست ستون داشته باشد که همه به آنها « چهل ستون » می گویند و …

سازمان حفاظت آثار باستانی یک بخش آموزش داشت که مرحوم مشکاتی زئیس آن بود ، آقای مشایخی هم آنجا بودند . در مجموع در سازمان خوب کار می شد و در تعمیر از بهترین چیزها استفاده می کردیم و مسایل مالی هم کمتر داشتیم .

پس از انقلاب دیدیم تنها کسی که می تواند سازمان را حفظ کند مهندس شیرازی است. همکاران ، ایشان را برای سرپرستی سازمان انتخاب کردند تا اینکه « سازمان حفاظت آثار باستانی » به « سازمان میراث فرهنگی » تبدیل شد.

ر طول مسئولیتم در سازمان ، چند کار را احیا نمودم البته نمی توانم بگویم مستقیما ، اما احیا آنها جزء به جزء با نظر من انجام می شد . یکی از آنها احیاء سر در باغ فین کاشان بود که کاملا  مسخ شده و به شکلی دیگر درآمده بود . با زحمت زیاد نقاشیهای اصلی را از زیر کار درآوردیم و به وضع اصلی تبدیل نمودیم که در حال حاضر نیز کار نسبتا خوبی است.

در تعمیر مسجد جامع ورامین نیز همکاری داشتم و جاهای دیگری که همه آنها به خاطرم نمی آید . یکی از بناهایی که سر در آن را بیرون آوردم سر در شاه عبدالعظیم بود. به خاطرم می آید که روزی برای کاری به آنجا رفته بودم . با دقت به آینه کاری که ترک خورده  بود، بقایای چفدی را دیدم و به نظرم مربوط به دوران آل بویه آمد . ایستادم و با ناخن یکی از آینه ها را کندم و در پس آن یک کار آجری فوق العاده و بسیار زیبا را دیدم . برای این که این کار را ادامه دهم خیلی بلاها سرم آوردند . من سماجت می کردم و بعضی ها آنجا مانع می شدند . یکی از آنها یقه ام را گرفت و بیرون انداخت و گفت مگر اینجا تخت جمشید است که کار باستانشناسی و حفاری انجام می دهید . اینجا امام زاده است. بالاخره راضی به انجام کار شدند.کتیبه را که بیرون آوردیم آن را بر روی کاغذ های بزرگ پیاده کردم .شبها تا پیش از خواب کاغذ ها بالای سرم بود و آنقدر آنها را می خواندم تا خوابم می برد. کتیبه را کلمه کلمه خواندم تا کل آن مشخص شد .برای تعمیر آن از یک نفر مرمت کار خوب استفاده کردم  ( متاسفانه اسم او دقیقا به خاطرم نمی آید « آقای موسوی یا مرتضوی » ) ایشان به خوبی کار کرد و کتیبه را احیاء نمود . همچنین بقیه اجزا کتیبه را نیز یافتیم  و بیرون آوردیم . بخشی ازکتیبه به دلیل ساخت و سازهای دوران ناصر الدین شاه و ساخت داربست سوراخ شده بود و در داخل آن چوب کار گذاشته بودند . این قسمتهای کار از بین رفته بود اما بقیه آن سالم مانده بود .بر اساس این کتیبه بنیانگذار آن مجد الملک اسعد براوستانی قمی بود که با پیدایش این کتیبه نام و نشان و لقب و کنیه و مناصب وی دقیقا به دست آمد . او از وزیران شیعه دوره سلجوقی است که اغلب کارهای زیبایی در انجام داده است ، این کار نیز از او بود .بعد از مدتی ، در اصلی آن را نیز یافتیم . یکی از درها ارتفاعی در حدود ۸۷/۱ متر داشت . از پشت در چند ورق قرآن با خط کوفی فوق العاده زیبا و روی پوست آهو به دست آمد. آنها را به موزه تحویل دادیم ولی در حال حاضر نمی دانم در کجا نگهداری می شود. درپشت کتیبه آثاری از زمان آل بویه به دست آمد و زیر آن ، بنای اصلی این آرامگاه از زمان محمد بن زید علوی ( پسر عموی حضرت عبد العظیم ) بود که چند سال پس از وفات حضرت عبد العظیم آن را ساخته بودند . من اجازه ندادم آنها را اندود کنند  و کار را در داخل مربعهایی در آوردم بدین صورت حداقل می توانستیم آجرکاریها را ببینیم ولی بعدها آن را اندود کردند و از بین بردند . هنوز هم می توان آنها را از زیر اندود در آورد.اماکن متبرکه انجام داده است ، این کار نیز از او بود .بعد از مدتی ، در اصلی آن را نیز یافتیم . یکی از درها ارتفاعی در حدود ۸۷/۱ متر داشت . از پشت در چند ورق قرآن با خط کوفی فوق العاده زیبا و روی پوست آهو به دست آمد. آنها را به موزه تحویل دادیم ولی در حال حاضر نمی دانم در کجا نگهداری می شود. درپشت کتیبه آثاری از زمان آل بویه به دست آمد و زیر آن ، بنای اصلی این آرامگاه از زمان محمد بن زید علوی ( پسر عموی حضرت عبد العظیم ) بود که چند سال پس از وفات حضرت عبد العظیم آن را ساخته بودند . من اجازه ندادم آنها را اندود کنند  و کار را در داخل مربعهایی در آوردم بدین صورت حداقل می توانستیم آجرکاریها را ببینیم ولی بعدها آن را اندود کردند و از بین بردند . هنوز هم می توان آنها را از زیر اندود در آورد.

یکی دیگر از بنا هایی که در احیای آن نقش داشتم « مسجد کبود » تبریز است .مدتها بود که قصد داشتند برای این مسجد کاری انجام دهند ( از زمان گدار تا به حال ) در این مدت طرحهای مختلفی برای آن ارائه شده است . برای نمونه طرحی  در زمان گدار ارائه شده بود که چند پایه بالای گنبد خانه بر پا شود و روی آن یک سقف مسطح یا شیب دار قرار دهند ولی به دلیل کمبود بودجه این طرح عملی نشد . از طرف دیگر چند چیز باعث خرابی بیشتر مسجد می شد .یکی بارش برف سنگین در تبریز بود که به تدریج مسجد را خراب می کرد . مسجدی که زمانی« فیروزه اسلام » لقب داشت و یکی از زیباترین مساجد دنیا بود به تدریج در حال نابودی بود . تحقیقات ما نشان داد که زلزله های مکرر در تبریز تاثیر به سزایی در تخریب مسجد داشته است .به طوری که من دیدم در یکی از زلزله ها بخشی از گنبد به چندین متر آن طرف تر پرتاب شده بود .شاید تخریبهایی نیز وجود داشته است مانند آنچه از طرف سلسله های  بعدی برای بنا های پیشین آن می آورده اند اما این مساله نقش زیادی در تخریب بنا نداشته است .

من در حین احیای بناها چند عکس پیدا کردم که راهنمای بسیار خوبی برای کاربود یکی عکسی از گنبد مسجد «مسجد کبود » بود و دیگری «  باغ دولت آباد » یزد که بعدا درباره آن توضیح خواهم داد . در عکس گنبد « مسجد کبود » خوشبختانه بخشی از گنبد که خراب شده ، دیده می شد . در این تصویر بخشی از گنبد تا شکر گاه گنبد مشاهده می شد و هماگونه که می دانید در گنبد های ایرانی اگر قسمتی از آن مشخص شود خیلی راحت می توان آن ر ارسم نمود .به این ترتیب گنبدرا ترسیم کردیم و کار به معمار بزرگ معاصر تبریزی استاد « رضا معماران بنام » محول شد ، دکتر هدایتی نیز در اجرای کار همکاری داشتند . استاد معماران که انسانی بسیار پخته بود کار را بسیار خوب اجرا کرد . هر چند که به کار ایراد هایی گرفته شد ازجمله اینکه پایه های گنبد ضعیف است و نمی تواند وزن آن را تحمل کند  اما نتیجه کار این بود که از تخریب کلی بنا جلوگیری شد.

بنای دیگری که به کمک عکس با ارزشی آن را احیا کردیم « باغ دولت آباد » یزد . از زمان جلال الدوله به باغ و اجزای آن آسیبهای فراوانی وارد شده بود . ارسی های آن را کنده بودند و جای آن سه دری گذاشته بودند . زمانی که باغ سربازخانه بوده است لطمات دیگری به آن وارد شده بود از جمله تخریب بادگیر آن بود . برای نمونه بادگیر باغ را از ترس اینکه فرو ریزد و ساختمان زیر آن را خراب کند کنده و برداشته بودند. خوشبختانه با پیدا کردن دو عکس از زمان جلال الدوله ( پسر ظل السلطان  حاکم یزد ) توانستیم اطلاعات مفیدی به دست آوریم . در عکس ها جلال الدوله ، خان بزرگ یزد در وسط باغ و در دو حالت ، یکی به طرف بادگیر و یکی به طرف هشتی دیده می شود . بر اساس این عکس ها ما بادگیر را دوباره ساختیم و ارسی ها را در جای خود گذاشتیم ، سر در را نیز احیاء نمودیم .

مسجد فهرج

بعضی ها گفته اند که « مسجد جامع فهرج » از یافته های پیر نیا می باشد . در صورتیکه این بنا گم نشده بود که من آن را بیابم .به یاد دارم که از بافق باز می گشتیم . قصد استراحتی کوتاه داشتیم . در عین حال مردم ، ما و ماشینمان را که روی آن آرم « سازمان حفاظت آثار باستانی » بود ، دیده بودند ، آنها فکر کرده بودند که ما می توانیم برای ساخت مسجدی نو به آنها کمک مالی کنیم  و به ما گفتند که در آبادی ، مسجد خیلی کهنه ای وجود دارد که ما قصد تخریب آن را داریم تا بتوانیم مسجدی نو بسازیم ، ما به آنها گفتیم ما برای نو ساختن پول نداریم اما اگر چیزی باشد ، آن را درست می کنیم . آنها گفتند خیلی کهنه و خراب است و من گفتم : هر چقدر هم که کهنه باشد اصلا نمی شود آن را خراب کرد . از آنها خواستم بنا را به من نشان بدهند . وقتی وارد مسجد شدم مبهوت ماندم . دیدم در یک بنای ساسانی هستم که مسجد نام دارد . در آنجا تمامی اصول ساخت مسجد رعایت شده بود اما جزء جزء عناصر آن یعنی شبستان ، صفه ها ، رواقها به شکل معماری پارتی بود . پس از آن به کنکاش منابع تاریخی پرداختم و با استفاده از کتاب تاریخ جعفری و منابع دیگر به نکات دیگری پی بردم . آنچه دریافتم این بود که این مسجد در نیمه اول قرن اول هجری ساخته شده اما معماری آن نسبت به پیش از اسلام تغییر نیافته است و می توان آن را اولین بناهای « شیوه خراسانی » دانست این بنا ، دارای ویژگیهای مختلفی است . تمام چفد های آن بیز کند است و طاقها بیز تند می باشند .

در گاهها آن همه دارای شانه یعنی پس نشستگی در قسمت پاکار قوسها هستند . این نمونه ها در معماری زمان ساسانیان نیز مشاهده می شود . دراین جا خواستگاه چفد عقب تر نشسته زیرا کاربرد قالب را داشته است . البته سوالهایی نیز در ارتباط با این بنا مطرح شده است یکی از آنها درباره ستونهایی است که رو به روی ورودی مسجد قرار گرفته است .چنین کاری را در جاهای دیگر نیز می توان دید . در دشت آهوان بین سمنان و دامغان رباطی به نام « انو شیروان » ساخته شده است .بعضی به اشتباه آن را مربوط به زمان ساسانیان می دانند اما انوشیروان نوه قابوس  وشمگیر حاکم آن محل بوده است . در این بنا که به نظر می رسد ساختمانی یکدست بوده پایه هایی  درجلوی  درگاهها قرار داده شده است که خود به عنوان یک حفاظ عمل می کرده است تا داخل اتاق پیدا نباشد . در مسجد فهرج نیز اینگونه است . این مسجد چیزهای فوق العاده دیگری نیز دارد که هر کدام می تواند موضوعی برای مطالعه باشد . یک بار بر اثر بارندگی ، بخشی از دیوار مسجد خراب شد در بالای دیوار چند رف قرار دارد که شاید بتوان گفت از پیش از اسلام بوده است . این رفها را روی دیوار درآورده اند . وقتی دیوار خراب شد روی نقشها را نایلون کشیدم و جلوی آن را دیوار خشتی قرار دادم تا کسی کار اصلی را نبیند . این باعث می شد تا از نابودی کار جلوگیری شود .

مکانهای دیگری را نیز اینگونه از دید خارج کرده ام تا از بین نروند که پیش از رفتنم باید بگویم کجا هستند . یکی در ایوان« سید رکن الدین » یزد است . وقتی آنجا را احیاء می کردم در کنار آن ، یک قسمت از ازاره کاشی را پیدا کردم . نقش آن « اختر چلیپا » است و ستاره های زیبا با چلیپا کار شده است . می توان گفت که جنس آنها کاشی معمولی نیست و نوعی چینی است . متاسفانه خیلی از این آثار را کنده اند و برده اند . من برای جلوگیری از این کار جلوی آن دیوار کشیدم که معلوم نباشد . البته در همان زمان نیز مرحوم وزیری از افراد خیر و بزرگ یزد که خدایش رحمت کند تعدادی از این کاشی ها را به مسجد میر چخماق برد و در قسمتی از مسجد نصب کرد.

در مسجد جامع فهرج یک کار پژوهشی که می توان انجام داد بر روی شبستان زمستانی آن و برخی اجزاء آن است . این بخش از بنا در زیر ساباط ، چسبیده به مسجد قرار دارد . این شبستان به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم می شود که به شکل اتاقهای کشیده می باشد که در مساجد دیگر صدراسلام نیز دیده می شود . در این اتاقها نوعی کشیدگی در سقف نیز مشاهده می گردد مانند آن چیزی که  در مسجد سر کوچه محمدیه نایین دیده می شود. در اینجا نیز دیوار قبلی طول اتاق است . دو اتاق نیز به هم چسبیده اند . یکی از نکات مهم در این مسجد ” در” آن می باشد . می دانید که مساجد ، در نداشته اند . معمار این بنا حیفش آمده که درهای شکوهمند و زیبای آن روز را به نحوی نشان ندهد . او بر روی دیوار مسجد گل بری کرده که بعدها روی آن را قرمز کرده اند . این درها فوق العاده هستند و ما هیچ نمونه ای  از آن نداریم . یکی دیگر از نکات جالب این مسجد محراب اولیه آن است که متاسفانه آن را سوراخ کرده اند . مسجد چند محراب دیگر نیز دارد که به نظر می رسد هر کس نذری داشته آنها را ساخته است . درمسجد بعضی از آنها به عنوان اعتکاف گاه استفاده می شده و کسانی که می خواستند معتکف شوند گوشه ای را انتخاب می کردند و در آنجا مشغول عبادت می شدند . این محرابها الزاما نباید رو به قبله باشد و می توانست هر جایی باشد مانند مسجد جامع ساوه . مناره مسجد بعدها ادغام شده است .

تدریس در دانشگاه

کار دانشگاه را از حدود سالهای ۱۳۴۴-۱۳۴۵ شروع کردم .ابتدا در دانشکده هنرهای زیبا مشغول به کار شدم . همچنین کلاسهایی برای محافظان آثار باستانی و ژاندارمری تشکیل می شد . دانشکده معماری و شهرسازی شهید بهشتی ، سازمان جهانگردی ، دانشگاه فارابی تهران و پردیس اصفهان و دانشگاه علم و صنعت دیگر جاهایی بودند که در آنها تدریس داشته ام .

بر گرفته از کتاب « تحقیق در معماری گذشته ایران »  تالیف استاد محمد کریم پیرنیا

تدوین : دکتر غلامحسین معماریان


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: استاد پیرنیا , معماری , معمار ,



خلاقیت در معماری
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2016
نویسنده : MR ARC

«خلاقیت چیست؟»

خلاقیت واژه ای است مبهم که ارائه تعریف دقیق از آن دشوار است. همانند هزاران واژه مهم دیگر که با ارائه تعریف فقط آنها را در یک چهارچوب سلیقه ای محدود می کنیم. اما بطور کل می توان گفت: خلاقیت یک فرایند ذهنی است، مرکب از قدرت ابتکار و انعطاف پذیری که هدف آن تولید یک محصول ارزشمند، کاربردی و نوآورانه است.

«تافلر» در کتاب موج سوم می گوید: «موج اول دوره کشاورزی است که انسان ها وابسته به زمین هستند، در موج دوم انقلاب صنعتی رخ داد و موج سوم عصر فراصنعت و فن آوری اطلاعات است و تنها فکری که در این عصر می تواند کارساز باشد خلاقیت است.

khal.jpg

 

با این وجود در تصور اکثر افراد باور بر این است که با اطلاعات کافی و استدلال و تجزیه و تحلیل ماهرانه که می توان به تجربه تعبیر کرد، رسیدن به هدف نهایی دست یافتنی است و افراد با یک دید عامیانه در مورد خلاقیت استفاده از آن را در تمام عرصه های زندگی محدود به عده ای خاص که بطور ذاتی خلاق هستند، می دانند. اما امروزه دانشمندان در عین اعتقاد به فطری بودن این فرآیند بحث آموزش خلاقیت را ارجح تر دانسته و آموزش شیوه های خلاقیت و همچنین بررسی خصوصیات افراد خلاق را فراهم کننده ظهور این فرایند حیاتی می دانند. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

در مقدمه بحث، خلاقیت را به فرایند ذهنی تعریف کردیم. این فرایند در ذهن یک معمار خلاق ضرورتاً دارای دو پیش نیاز خواهد بود. اول تخیل و بعد تصور. تخیل همان تصاویر و اوهامی است که معمار آزادانه و بدون قید و بند در ذهن خود برای خلق یک اثر معمارانه می پروراند. این تخیل به دلیل آزادی و رهایی زیاد، مقدمه مناسب خلاقیت معمارانه است. بدین ترتیب که معمار می تواند در تخیل خود هزاران اثر معماری را که اولین بار به ذهن خود او خطور کرده است، پدید آورد. اما تصورمعماری به مثابه تصاویر ذهنی است که معمار با راهنمایی استادش از یک اثر معماری که تا بحال ممکن است اصلاً ندیده باشد ولی آن اثر در واقعیت وجود دارد، ساخته می شود. (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص ۳۰)

 

حال معمار برای تبدیل تخیلات خود به واقعیت باید با استفاده از تصورات خود از یک اثر معماری که اکتسابی بدست آمده است، آن تخیلات را به جهان واقعیت وارد کند.

بطور کل «تخیل عامل تسریع کننده تصور است در حالی که تصور صافی است که تخیل برای پیوستن به واقعیت باید از آن بگذرد.» (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص۳۰)

با داشتن این دو پیش شرط، معماری خلاق و بطور کل، فرایند خلاقیت به عینیت می رسد.
در تولید این فرایند ویژگی افراد بسیار تأثیر گذار است. به عقیده «تورنس» که شصت سال در زمینه خلاقیت کار کرده است، شانزده ویژگی را بررسی کرده که مهم ترین آنها که مورد اتفاق اکثر صاحب نظران است، شامل:

۱- سرکشی

۲- رهایی (دیوانه وار بودن)

۳- شوخ طبعی (داشتن تفکرات فانتزی)

۴- گریز اندیشی که از تمام موارد مهم تر است

(مجله علوم و فنون، مهر ۸۳، نشست خلاقیت)

۱- سرکشی

برسی ها نشان داده است که افراد سرکش نسبت به افراد آرام و منضبط از سطح بالاتری از خلاقیت برخوردارند. بطور مثال: در یک کلاس درس افراد باهوش و درس خوان به دلیل پایبندی زیاد به ارزش های کلاس و معلم بیشتر دچار تکرار و عادت زدگی می شوند.
اما افراد سرکش می دانند برای مطرح کردن خود در کلاس باید دست به ابتکار و نوآوری بزنند و کمتر عادت رویه حاکم بر کلاس را می پذیرند که این سبب بروز فکر خلاق می شود. همین مثال ویژگی دوم یعنی شوخ طبعی و تفکرات فانتزی را در بر می گیرد.
این افراد با حرکت بر خلاف فکر عادت زده دیگر بچه ها باعث تولید یک نوع تفکر فانتزی می شوند که در ظاهربه آنان شوخ طبع اما با هدایت ان به تولید تفکراتی خلاقانه می   انجامد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

۲- رهایی

ویژگی رها فکر کردن و دیوانه وار بودن برای ما معماران کاملاً آشنا است که از آن
می توان به تفکرات خلاقانه در آثار معماری «دیکانستراکشن» اشاره کرد.

۳- گریز اندیشی

این ویژگی سبب شده فرد برای حل مسائل از راه های مختلف و راه حلهای نو آورانه
استفاده کند و سعی نماید همیشه بر خلاف افراد عادت زده مسائل را از راههای غیر معقول خود حل کند. این تلاش ها مهم ترین زمینه بروز تفکرات خلاق است.
(ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

با بررسی پیش شرط های خلاقیت و ویژگی افراد خلاق به موانع بروز خلاقیت می رسیم. به قول ژان پیاژه: «خلاقیت، حفظ قسمتی از دوران کودکی است.» (مجله علوم و فنون، مهر ۸۳، نشست خلاقیت)

به نظر من، «پیاژه» تفکرات یک کودک را از آن جنبه خلاقانه می داند که کودک برای بدست آوردن راه حل مسائلش، نه تجربه دارد و نه اطلاعات زیاد و این سبب می شود مسائل را از راههای خلاقانه ای برای خود حل کند. این دو از نظر محققان نیز مانع مهم خلاقیت افراد هستند:

۱- اطلاعات زیاد:

اطلاعات زیاد، باعث شده فرد با اتکا به انبوه اطلاعات، مسئله را حل و به فکر راههای دیگری نیفتد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

مثال: اطلاعات می گوید: دو زاویه قائم یک مربع تولید می کند.

فرد عادی: با دو زاویه قائم همیشه مربع می سازد.

فرد خلاق: با دو زاویه قائم گاهی مربع و یا می تواند زاویه ۱۸۰درجه بسازد.

۲- تجربه:

فرد با دیدن نتایج راه حل مسائل دیگران به راه حل مسئله خود، بدون تفکری خلاقانه
می رسد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

تجربه دیگران———       تولید بیشتر = سود بیشتر

فکر خلاق اقتصادی——-  کیفیت بهتر= سود بیشتر

«خلاقیت در معماری»

محققان توجه به خلاقیت را بعد از جنگ جهانی دوم می دانند که نیاز به تولید در تمام زمینه ها افزایش می یابد و برای اصول این امر خلاقیت بهترین گزینه است. اما در میان تمام علوم، معماران و حتی رشته های شبیه آن مانند فیلمسازی، تئاتر و طراحی از این قافله پژوهشی عقب مانده اند و دلیل آن را می توان فقط به یک موضوع عطف کرد که هنرمندان بروز خلافیت در آثارشان را امر مقدس و الهی
می دانستند و از تحقیق و پژوهش و حتی صحبت درباره آن اجتناب می کردند. مثلاً «فرانک لوید رایت» تصور خلاق را «نور انسانی در نوع بشر» و افراد خلاق را منتسب به خدایان می داند و حتی «لوکوربوزیه» رنگ مذهبی نیز به آن می دهد.
در نتیجه فقط می توان در اکثر رشته های هنری با بررسی زندگی، حالات و آثار هنرمندان آن رشته به درک قابل قبولی از خلاقیت هنری آنان رسید.
(آنتونیادس، بوطیغای معماری)

اما با این وجود، به دلیل اهمیت امر خلاقیت، تلاش هایی صورت گرفت که اروپادر ابتدا با معماری مدرن، سنت شکنی در نگرش «بوزوار» را بوجود آورد و ایلات متحده پس از آن معماری را بعنوان امری خلاقه و نیز آموزشی به تکامل رساند. (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص۴۰)

مهم ترین فعالان امر خلاقیت در معماری در این کشور را می توان «ژان لاباتوت» نام برد که به عقیده «آنتونیادس» عمیق ترین ریشه های اندیشه خلاقیت معماری را در مقاله ای با عنوان «ره یافتی به ترکیب در معماری» (مجله آموزش معماری، ۱۹۵۶)
نام برد. در این مقاله لاباتوت به این موضوع می پردازد که «چیزها به خودی خود چیز نیستند، بل آنی هستند که ما می نگریم.»

البته بعد از آن محققان دیگری به این موضوع پرداختند. از آن نمونه «گاستون باشلار» درباره اهمیت موضوع خلاقیت در معماری در کتاب خود با نام «بوطیغای فضا» در بحثی تحت عنوان «فراموشکاری خلاقه» با این امر می پردازد و از «ژان لسکور» چنین نقل می کند: «هنگام کار به علت جذب و دریافت مداوم داده ها از طریق تحصیل، مطالعه و تحربه به واسطه آموخته های ذهنی، به حالتی از آگاهی می رسید بدون این که به یاد آوری این مطالب نیاز داشته باشید که این اطلاعات را کی و کجا بدست آورده اید. آفرینش شما بعنوان ترکیبی جدید که در زمان و مکانی خاص چون ندایی که در موقعیت های نادر شنیده می شود،+ ظاهر می گردد. ندایی از گذشته شما» (آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص۴۲)

بعد از بررسی تاریخچه خلاقیت در معماری به بحث علل و چگونگی بروز خلاقیت در معماری می پردازیم. ابتدا علل بوجود آمدن خلاقیت در معماری و معماری خلاق.

به عقیده من، با توجه به مباحث ابتدای بحث، دو دلیل عمده را می توان بررسی کرد و با توجه به مثال ها به صحت این ادعا پی برد.

۱- انگیزش درونی یا همان عشق به کار

۲- رهایی از عادت ها و میل به تازگی

این دو علت در کنار تمامی علل بروز تفکر خلاق که بیان شد، مخصوصاً در رشته های هنری از جمله معماری بسیار شاخص است.

۱- انگیزش درونی یا همان عشق به کار

«اشتاینر» می گوید: «هیچکس به اندازه انیشتین از علم لذت نبرده است.» (سایت طراحان صنعتی، مقاله توصیف خلاقیت)

با بررسی زندگی معماران خلاق متوجه می شویم که همه آنها علاقه زیادی به کار خود داشته اند و به معماری صرفاً به دید یک حرفه و شغل نگاه نمی کردند. آنها از خلق آثار معمارانه خود لذت می بردند و این لذت از کار حتی با پذیرفته نشدن طرح هایشان به یأس و ناامیدی مبدل نمی شد.

از «لوکوربوزیه» تا «لیبسکایند» و «پیتر آیزنمن» و نمونه بارز این علاقه و انگیزش درونی «زاها حدید» را می توان نام برد. در بحث های فبلی تنها راه کشف خلاقیت در معماری را بررسی زندگی و آثار معماران خلاق دانستیم. بنابراین برای فهم منشأ اولیه خلق معماری خلاق یعنی انگیزش درونی به بررسی «زاها حدید» می پردازیم.

با توجه به کارهای حدید در کار او به نوعی تنش و نا آرامی و بی قراری می رسیم. آثار او از تکه های مشخص و زاویه های تند و خطهای صاف و راست
ساخته شده است و آنقدر پیچیده و مهیج است که تصور این که بعد از اجرا به فرم مشخصی در آید دشوار است. (فصلنامه رایانه- معماری و ساختمان، بهار ۱۳۸۱)

«راس دایمون» در مورد حدید می گوید: «از خیلی وقت پیش در اوج بود. از زمانی که معلوم بود ایده های خارق العاده ای را که در سر دارد می توان عملی کرد و معماری دیگر از آنها بوجود آورد.» این معماری دیگر یعنی همان خلاقیت، همان معماری خلاق که «فرانک گری» و «لیبسکاند» با شالوده شکنی در معماری که به عقیده آنان جذابیت زیادی هم دارد، انجام می دهند و حدید را نیز از پیروان این شیوه می دانند. (فصلنامه رایانه- معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

حدید در مورد سبک کارش اینگونه می گوید: «وقتی با سرعت از فراز قلمروی افقی می گذریم این امکان را پیدا می کنیم که فضا و ایده هایی را که به فضا مربوط می شوند، بشناسیم و آن وقت حرکت و انعطاف پذیری نقش مهمی پیدا می کند.»

زاها حدید، حرکت و انعطاف پذیری را در طرح هایش امری مهم بیان می کند و ما می دانیم که انعطاف پذیری از ریشه های مهم خلاقیت است که در تعریف خلاقیت نیز به آن اشاره شد.

در مجله «international design» سبک کاری حدید را همگروه با کسانی چون «رم کولاس» و «پیتر آیزنمن» می دانسته که «خلاقیت خود را همیشه حفظ کرده اند.»

با تمام این ویژگیها خیلی از طرحهای حدید تا مدتها اجرا نشد.اما عشق به معماری و علاقه به کارش مانع پیشرفت و سوق او به معماری روزمره وبدون خلاقیت نشد. حدید بیان می کند: «مبارزه سختی بود و مقاومت زیادی صورت گرفت. بخشی ازاین مقاومت به خاطر این بود که من زن هستم. هنوز هم دشواریهای زیادی وجود دارد. وحشناک است ولی حقیقت دارد.» (مجله معمار،شماره ۱۰، پاییز۱۳۷۹،ص۱۷)

بررسی سخنان و ویژگیهای حدید همان انگیزش درونی وعشق به کار را بیان میکند و می فهمیم که چگونه حدید یک معمار خلاق است. او نتیجه تلاش ها و دوری از عادت زدگی و سکون را در طرح هایش با «جایزه پریتزکر» که اولین بار است به یک معمار زن داده می شود، می گیرد. (فصلنامه رایانه ، معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

دراین قسمت از معماران خلاق ایرانی نیز می توان به «کامران دیبا» اشاره کرد. او را می توان خلاق سبک جدیدی از معماری ایرانی دانست. او با تلاش های زیاد و مشکلات فراوان در این راه با گرایشات معماری مدرنیسم خود به دنبال سنت گرایی و بیان معماری سنتی ایرانی پرداخت و ماحصل تلاش های خلاقانه او آثاری ماندگار همچون: «شهر جدید شوشتر» شد. در مجله لوتوس، در بررسی شهر شوشتر بیان می شود: «این تصویری از یک شهر ایرانی که هم کهن است و هم نوین، هم برخوردار از فرهنگ بومی و محلی است و هم فرهنگ جهانی.» (مجله معمار، شماره ۱۰، پائیز۱۳۷۹)

گریز اندیشی، رهایی، دیوانه وار بودن و تفکر فانتزی را براحتی می توان در طرح خلاقانه دیبا در «پارک لاله» دید. شاید تصور شود، این اثر خلاقانه از تفکرات پیچیده و مبهم دیبا ناشی شده باشد. اما دیبا در مورد کارش بیان می کند که زمانی در پارک دید که کارگران موزه و بعضی از رهگذران در این قسمت پارک و گاهی هم در جهت اشتباه قبله به نماز مشغول می شوند، به این فکر افتاد تا نمازخانه ای ساده بمنظور شکل دادن فضایی خلوت و ساکت از فضای شلوغ بیرون پارک و همچنین نشان دادن جهت درست قبله در این مکان طراحی کند. یک معمار عرب در مورد طرح خلاقانه دیبا می گوید: او ساده ترین شکل مسجد را با معماری مدرن خود به تصویر کشیده است. (مجله معمار، شماره ۱۰، پائیز۱۳۷۹)

۲- رهایی از عادت ها و میل به تازگی

در توضیح این علت به آسانی ذهن همه به سوی معماری «دیکانستراکشن» سوق داده می شود. در این سبک، معماران با شکستن چهارچوب های القائی با تفکری رها و آزاد به خلق معماری خلاق می پردازند. به دلیل جذابیت و خصلت نوآورانه و تازگی این سبک بیشتر معماران مطرح امروز تا حدودی گرایش به این شیوه پیدا کرده اند و هر کدام حداقل طرحی به این شیوه در کارنامه معماری خود دارند. اما باید به این امر نیز توجه داشت که «دیکانستراکشن» در مقابل کثرت معماری «کانستراکشن» است که جذاب و خلاقانه به نظر می رسد اما اگر همه معماری، دیکانستراکشن می شد معماری انعطاف پذیر، دارای حرکت و خلاقیت را می توان «کانستراکشن» دانست. (فصلنامه رایانه ، معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

«تکنیک های خلاقیت»

در این فصل با توجه به معنی خلاقیت که در مقدمه بحث یک فرایند ذهنی توصیف کردیم به این موضوع می پردازیم که خلاقیت هم مانند هر فرایند تولیدی دیگر که محصول دارد و محصول آن یک تولید نو که از قبل وجود نداشته می باشد، تکنیک هایی دارد و بطور کل وارد حیطه آموزش خلاقیت معماری می شویم. این تکنیک ها باعث خلق یک فرم خلاقانه می شود و باید توجه داشت: «در تاریخ معماری به ندرت تکنیک هایی ابداع می شود که شیوه دستیابی به فرم را اساساً عوض کند.» (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹ ،  تکنیک های خلاقیت)

این تکنیک ها شامل:

۱- نمایش ارزش ۲- ایجاد ابهام۳- ایجاد تنش۴- تغییر پذیری فرم و ساختار شکنی۵- استفاده از استعاره های محسوس و نامحسوس۶-استفاده از پارادوکس و متافیزیک

می شود. (کامران افشار نادری مجله معمار ، شماره ۹ ، ص ۴ تا ۱۲، تکنیک های خلاقیت و آنتونیادس، بوطیغای معماری، ص ۲۷ تا ۱۴۳)

۱- نمایش ارزش:

نمایش ارزش، خود شامل تکنیک هایی چون:

الف) تضاد                                        ب) نظم و بی نظمی

ج) پر و خالی                                    د) سبک و سنگین

ه) طبیعی و مصنوعی                            و) نو و قدیمی

می شود. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹ ،تکنیک های خلاقیت)

الف) تضاد:

زیگوررات ها در بین النهرین همانند کوه های مصنوعی در سرزمینی مسطح جلوه می کنند. مناره ها در فلات ایران خط افق کویر را می شکنند و رنگ های درخشان و غلیظ در فرش ها و لباس های مردمان آن تضادی است با طبیعت اطراف خود.
این تضادها در عین ایجاد تعادل در فضا باعث افزایش ارزش عناصر تضاد می شود و این تضاد فرم های خلاقانه ای را که متضاد از فضای یک رنگ و عادت زده حاکم است بوجود می آورد. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۶)

ب) نظم و بی نظمی:

در این روش با نوعی بی نظمی در نظم مفروض سعی می شود تا فرمی جدید آفریده شود که معماران «دیکانستراکشن» و همچنین «زیبا شناسی مدرن» از این روش استفاده می کنند.

این روش ترکیبی است از خطوط و سطوح منحنی با خطوط و سطوح مستقیم.
(کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۶)

ج) پر و خالی:

یکی دیگر از روش های ایجاد تضاد و نمایش ارزش، استفاده از فضاهای پر و خالی است. یک سطح بدون باز شو و بدون منفذ حالت نمادین به فرم معماری داده و ناظر را از خود دور می کند اما ایجاد منفذها با شکست نور و سطح سبب جذب ناظر به خود می شود و یک نوع تعادل بصری را از تضاد فضاهای پر یعنی سطح فرم و فضای خالی یعنی منفذها ایجاد می کند. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت، ص۸)

د) سبک و سنگین:

یک نوع دیگر نمایش ارزش تضاد سبک و سنگین در فرم معماری است. القاء حالت سبکی را در فرم می توان با استفاده از مصالح شفاف و سبک چون شیشه و
پلی کربنات ها و سنگین همچون مصالح کدری مانند سنگ و آجر و بتون ایجاد کرد که این تضاد در دوره «گوتیک» بسیار مرسوم بوده است. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۰)

ه) طبیعی و مصنوعی:

این شیوه با استفاده از تضاد مصالح ایجاد می شود. یعنی بکار بردن بتون و آجر و … بعنوان مصالح مصنوعی و چوب و سنگ با شکل طبیعی خود بعنوان مصالح طبیعی.

گچبری دوره اسلامی و سنگ در معماری «نئوکلاسیک» اروپا القاء همین موضوع است.  (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۰)

و) نو و قدیمی:

این روش ابتدا در مرمت آثار تاریخی بکار رفت. قسمتی از بنای قدیمی که تخریب شده بود و امکان مرمت نداشت به شیوه نو و با مصالح جدید ساخته می شد تا به ارزش تاریخی بنای قدیمی لطمه وارد نشود. از ترکیب این تضاد معماران نیز استفاده کردند.

مانند: «جیمز استرلینگ» در طرح «اشتاتز گالری» زیباشناسی مدرن را با فرم هایی از معماری « رومانسک» کنار هم قرار داد. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۰)

۲- ایجاد ابهام:

نقطه مقابل نمایش ارزش، ایجاد ابهام است. با قرار دادن مصالح مشابه با تفاوت کم در کنار هم می توان این حالت را در فرم نمایش داد. «ابهام تکنیک ظریفی است که از طریق آن تمایزها تا حد نامحسوس شدن کاهش می یابد و به لحاظ ادراکی شرایط خاصی بوجود می آید.» (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹، تکنیک های خلاقیت،ص۱۲)

۳- تنش:

ساختمان های پیچیده همچون فرم های کابلی و سازه های خرپایی این القاء را به ناظر دارد که از قوانین جاذبه پیروی نمی کنند یا در معماری قدیم ایرانی مقرنس ها القاء حجم سنگین را داشتند در صورتی که بسیار سبک بودند. این شیوه را تنش در فرم می گویند. (کامران افشار نادری، مجله معمار ، شماره ۹ ،تکنیک های خلاقیت،ص۱۲)

۴- تغییر پذیری فرم و ساختار شکنی:

این روش با گسستن فرم ها و ترکیب مجدد آن به شیوه دیگر باعث تولید فرم های جدیدی می شود که با توجه به توانایی معمار می تواند بسیار خلاقانه باشد. به این شیوه «رویش فرم» نیز گفته می شود. برای مثال: «جیمز استرلینگ» در طرح «نول» در «رومااینتروتا» از تغییر پذیری فرم های ساختمان های قبلی خود استفاده کرده است. ( آنتونی نیادس ، بوطیغای معماری، ص۱۲۷)

۵- استعاره های محسوس و نامحسوس:

تصویر یک ایده در ذهن معمار که پیش زمینه ایجاد یک فرم خلاقانه می تواند باشد تحت تأثیر مفاهیمی چون: فردیت، فرهنگ، سنت و ویژگی های مادی و بصری قرار می گیرد که به اصطلاح به این تأثیرات استعاره گرفتن گفته می شود. اگر این استعاره شامل حالات انسانی باشد «نامحسوس» و اگر شامل بعضی ویژگی های بصری یا مادی باشد استعاره «محسوس» بیان می شود. با استفاده درست و بجا از این استعاره ها در شکل گیری ایده، رسیدن به یک فرم خلاق، طبیعی به نظر می رسد. ( آنتونی نیادس، بوطیغای معماری، ص۶۵)

۶- پارادوکس و متافیزیک:

در این شیوه معمار با ایده گرفتن از ویژگی های متضاد با ویژگی های فرم اصلی به ایده ای نوآورانه می رسد که به دلیل این تضاد مفهوم، «پارادوکس» گفته می شود. بطور مثال:
«گه ری» همراه با «کلاوس اولدنبرگ» برای پروژه «بی ینال ونیز» که مکانی با اصالت و آرامش دهنده باید باشد، ساختمانی چاقو شکل را پیشنهاد می کنند. بطور کل معماران این شیوه می خواهند با مفاهیم متضاد مانند جرم و جنایت به فرمی مقدس و آرامش دهنده برسند. ( آنتونی نیادس، بوطیغای معماری ،ص۱۰۹)

منبع:http://www.memarblog.com


:: موضوعات مرتبط: مقالات معماري , ,
:: برچسب‌ها: خلاقیت در معماری , معماری , معمار ,